دو محور اصلی کار در ILO
واقعی شدن دستمزد کارگران و یا به عبارتی ارایه الگویی برای تعیین بهینه دستمزد کارگران در کنار فرآیند اجتماعی سازی منابع انسانی در تولید، اصلی ترین دستورالعمل فعالیت سازمان بین المللی کار(ilo) برای سال جاری است. البته در سال های گذشته نیز سازمان بین المللی کار نگاهی ویژه به این موارد داشته است اما به نظر می رسد در سال 2014 قرار است به شکل خاص تری به این موضوع پرداخته شود. به نظر می رسد کارشناسان سازمان بین المللی کار با ظرافتی خاص این دو مولفه را در نقطه اصلی فعالیت سازمان برای روزهای آتی قرار داده اند. در دنیای امروز به دلیل تغییر شاخص های اقتصادی طی چند سال گذشته دستمزد کارگران در بسیاری از کشورها افت های کوچک و بزرگی را تجربه کرده است و این مساله باعث شده است تا عدالت در تولید گرفتار حاشیه های نا خوشایندی شود. عدالت در تولید واژه و یا نگاه جدیدی است که این روزها صاحب نظران اقتصادی در دنیای توسعه یافته از آن سخن می گویند.منظور عدالت در تولید نیز همان همسان شدن مفهوم انسان در روند تولید است.
در این برداشت فکری فقط کارکردها جایگاه آدم ها را در تولید متفاوت می کنند که این کارکرد نیز هیچ مشخصه طبقاتی ندارد. به عبارتی سرمایه گذاران کارکرد ایجاد و ثبات را برای تولید دارند چون سرمایه مورد نیاز را برای تولید فراهم می کنند. این گروه به طور طبیعی اگر نباشند در اصل هیچ صنعتی نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. در ادامه نیز کارگران صنعتی وجود دارند که چرخ تولید درواقع به همت کارکرد صحیح آنها به انظباط و مولد سازی می رسد. همسان بودن این دو طیف در بستری که حق تولید در قبال سایر فعالیت های پول محور اقتصاد حفظ می شود، عدالت در تولید را شکل می دهد. البته این بخشی از مفهوم عدالت برای تولید است. مفهوم اصلی عدالت در تولید درجایی به دست می آید که تولید در استفاده از منابع، نسبت به بخش های غیر مولد اقتصاد، الویت اصلی باشد. بر همین اساس زیان دیدن سطح عمومی درآمد کارگران باعث شده است تا این تصویر همسان گرفتار مشکل شود. کارشناسان سازمان بین المللی کار اگر می گویند که باید استانداردی برای تقویت سطح درآمد کارگران به وجود آید درواقع در پی آن نیستند تا سطح استراحت و رضایتمندی کارگران را در استفاده هر چه بیشتر از اوقات فراغت افزایش دهند. آنها درواقع می خواهند تا از این طریق ترازوی تولید را از آفت عدم تعادل نیروی انسانی نجات دهند. بدون تعارف شاید تنها در ایران باشد که قوانین کار و حتی سخنگویان کارگران این گونه فکر می کنند که کارگران هر چه کمتر در خدمت تولید باشند و در ازای کار کمتر دریافتی بیشتری داشته باشند، حتما حق آنها رعایت شده است. در دنیای توسعه یافته، کار معنا، زمان و مفهوم مشخصی دارد که بر اساس این مفهوم کاهش دستمزدها واقعا موجب بر هم خوردن ظرف عدالت در تولید می شود. در دنیای توسعه یافته اگر کار با زمان غیر معقولی از اوقات فراغت گره خورده باشد خود کارگران می گویند که حق در مورد آنها رعایت نشده است و این باور را دارند که باید حضور واقعی در تولید داشته باشند. به عبارتی این که «تولید اصل است» برای کارگران نیز تبدیل به یک آگاهی شده است. برای همین آنها از مواهب جامعه ای آزاد استفاده می کنند و با تحصن های مختلف سعی می کنند تا به درآمد واقعی برای حضور بهتر در مدار تولید دست یابند. چنین فرایندی به ایجاد هر چه بهتر پروسه اجتماعی سازی منابع انسانی در صنعت کمک می کند. برای جایی نظیر ایران که سرمایه گذاران صنعتی از پیش در روند سیاست گذاری های دولتی بازی را به فعالان سوداگر اقتصاد واگذار می کنند کار تا حد زیادی متفاوت است. مدیران دولتی اقتصاد باید این پیش فرض را در نظر داشته باشند که اگر می خواهند بر اساس استانداردهای سازمان بین المللی کار حرکت کنند باید اوضاع تولید را به گونه ای بهبود بخشند که سرمایه گذران صنعتی بتوانند برای نوع حضور کارگران ایرانی در تولید منابع مالی جهت پرداخت دستمزد در اختیار داشته باشند و از سوی دیگر نیز اگر به مفهوم عدالت در تولید باور دارند زمینه حضور اجتماعی کارگران و کارفرماها را نیز محیا کنند. برنامه سازمان بین المللی کار برای سال 2014 تولید را اصل قرار داده است و با اشاره به واقعی شدن دستمزد کارگران و سپس حضور اجتماعی کارگران و کارفرمایان در فعل و انفعالات اجتماعی درواقع می خواهد تا مسیر ارتقا رشد صنعتی را همراه سازد. به نظر می رسد در ایران نیز تولید باید تبدیل یه یک آگاهی شود. این آگاهی نیز محتص سرمایه گذاران صنعتی نیست، کارگران نیز باید آگاهی خود را نسبت به صنعت و جایگاه آن افزایش دهند و بعد در فرآیندی مدرن هیچ گاه از تلاش در ظرفیت های اجتماعی برای تحقق نیازهای اقتصادی خود دست برندارند.