بهمنماه را به گونهای دیگر ارج نهیم
الفبای مدیریت را دانستن شروع روزنهای خواهد بود به دریچه توسعه دانش و آگاهی انسانی که هموارسازی رفاه اجتماعی را در بر خواهد داشت. جشن پیروزی 22 بهمن، یادآور قیام بزرگ مردم ایران و خواست عظیم و تاریخی آنها برای تبدیل یک موقعیت ناخوشایند به موقعیتی برتر است. برای همین، این ماه میتوانست و میتواند یک قرار بزرگ برای نگاه کردن به گذشته، تحلیل شرایط اکنون و ترسیم فضایی معقول برای آینده باشد. به نظر میرسد این یک ادعای معقول و قابل تامل است. ما نزدیک چهار دهه گذشته به حق ایستادهایم و برای آنکه در راهی قدم بگذاریم که دگرگونه بودن در تمام شئون آن مشخص و قابل لمس باشد، در مقابل باطل قد علم کردهایم. به همین خاطر در بهمنماه و در تاریخ ایران یک اتفاق بزرگ و ماندگار ثبت شده است. این اتفاق به باور من بر اساس سمت و سویی مترقی، رو به جلو و با خواست و تمایلی فراوان برای تکامل رخ داده است. پس میتواند نقطهای روشن برای ترازو کردن قدمهایی باشد که برای تحقق آنها برداشته شده است. ما هنوز از یاد نبردهایم که چرا بهپا خاستهایم و چگونه پیروز شدهایم. آن آرمانها همچنان در بطن ما وجود دارند چرا که بهدرستی از یاد نبرده و نمیبریم که باید هر سال در بهمنماه، سالروز ایستادگی مردم را جشن بگیریم. البته تاکید میکنم که باید این جشنها برای آن پیروزی بزرگ و تاریخی برگزار شود، اما مشکل اینجاست که برای قدردانی و پاسداشت آن تحول ماندگار به جشن قانع شدهایم. درواقع اگر پذیرفتهایم که بهمنماه نشان و علامت تاریخی این ملت است و زمان تحول و تحرک و تولد آنها را نشان میدهد، چرا نباید در این مقطع در کنار جشن، فرآیندی را بهوجود آوریم که بشود در آن به سادگی غلطها را گرفت و از اشتباهاتی سخن گفت که باعث میشوند آرمانهای انقلاب 57 برای نسل امروز و حتی گروهی از نسلهای قدیمی بیجان شوند. شاید برای روشن شدن بحث بهتر باشد مثالی بزنم؛ مثالی مانند فاصله طبقاتی و نابرابری اقتصادی که این روزها همه آن را به وضوح درک میکنند. آنطور که مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس و کلا گروهی از دستاندرکاران بخشهای مختلف مدیریت کلان کشور میگویند، در حال حاضر توسعه در ایران با یکی از بزرگترین چالشهای خود مواجه شده است. فاصله طبقاتی و نابرابری با عمق بزرگی که دارد، از سال 1384 به این سمت و صرفا به خاطر ضعفهای بزرگ مدیریتی در دستگاه اجرایی کشور پدید آمده است. بهطور حتم بهمن هر سال به دلیل خاستگاه تاریخیای که دارد، میتواند بهترین زمان برای این امر باشد که مدیران اجرایی کشور با شناسه قراردادن گرههایی نظیر فاصله طبقاتی، ناکارآمدیهای خود را موشکافی و تحلیل کنند. به عبارتی این ایام فرصت بزرگی است تا به خاطر نجات و توسعه کشور، دستاندرکاران، مدیران و برنامهریزان توسعه ایران بدانند و به همه نیز بگویند که کجای کار را اشتباه کردهاند و چه هزینههای بزرگی صرف اشتباهات یا بازیهای سیاسی آنها شده است. این اتفاق کمترین پیامدی که دارد، بازسازی اعتماد اجتماعی از یکسو و ترمیم موقعیت و محبوبیت مدیران در نگاه جامعه از سوی دیگر است. باز هم مثالی بزنم. مدیرانی که از سال 84 به بعد با ناکارآمدی خود باعث شدند تا توسعه در ایران آسیبپذیر شود، امروز نهتنها به ضعفهای خود اعتراف نمیکنند، بلکه تا تریبونی میبینند از خود تعریف و تمجید هم میکنند. البته سخن گفتن از افت موقعیت اجتماعی آنان بیفایده است؛ چرا که همه میدانند که این مدیران از لحاظ جایگاه سیاسی افت زیادی کردهاند. اما اگر به جای این تمجیدها، افراد مذکور از دهه فجر به عنوان میثاق تاریخی ایرانیها بهره میبردند و به مشکلات و ندانمکاریهای مدیریتی خود اعتراف میکردند، باز هم چنین جایگاهی داشتند؟ به نظر من این پاسخ این پرسش است. در نهایت یک نکته را نباید از یاد ببریم و آن اینکه اگر گاهی رفتارهای خود را تحلیل کنیم و نقاط ضعف و قوتش را ابتدا خود بشناسیم و سپس آنها را برای جامعه آشکار سازیم، منشور و دایرهالمعارفی از تجربیات ارزشمندی شکل میگیرد که بیشک مسیر اشتباهات فلجکننده خودآگاه و ناخودآگاه تاریخی را مسدود میکند. ای کاش روزهای بهمن را بهگونهای دیگر ارج نهیم.
نشریه: روزنامه فرهیختگان