دولت آینده، باید دولت عقل باشد
این روزها بهطور طبیعی مهمترین بحث موجود در فضای اجتماعی و اقتصادی ایران پیرامون یازدهمین دوره از انتـخابات ریاستجمهوری شکل گرفته است و همه نهادهای فرهنگی و فکری کشور وقت خود را صرف تحلیل این دوره از انتخابات ریاستجمهوری کردهاند. این حتما اتفاق مثبت و قابل توجهی است که یکی از بزرگترین تصاویر مشارکت در ایران به یک امر فراگیر تبدیل شود، اما بدون تعارف این همهگیر بودن یا مهم بودن انتخابات تنها نکته حائز اهمیت نیست و نخواهد بود، بلکه باید محتوایی را برای این دوره از انتخابات طراحی کرد که راهگشای توسعه ایران برای چهار سال آینده باشد. به باور من توسعه به یک قاطعیت نیاز دارد که اگر به آن توجه نشود نتیجه انتخابات میتواند به ماجرایی ضد توسعه تبدیل شود. به مفهوم سادهتر اگر انتخاب رییس جمهور آینده براساس دانش و توان یک رییس دولت از توسعه صورت نگیرد، باز هم شرایطی که در چند سال گذشته بر توسعه ایران حاکم بود گرفتار دور باطل میشود و تجربههای نا خوشایند چند سال قبل دوباره مسیر تکرار را پیدا میکنند. بدون تعارف باید به این نکته اشاره کرد که به نظر میرسد، در ایران بعضی گروههای مردمی فقط براساس احساس و تمایلات سیاسی رای میدهند. این حتما بدترین اتفاق برای تعیین مدیران دستگاه اجرایی کشور است. دولت یا دستگاه اجرایی، نهاد ارزشی یا نهاد معنوی صرف نیست که بخواهیم مدیران آن را بدون در نظر گرفتن قابلیتهای درک موازین توسعه یا تنها براساس خواستگاه ارزشی، انتخاب کنیم. مدیران اجرایی یا فرماندهان قوه مجری افرادی هستند که باید قبل از هر چیز توانایی استفاده از عقلانیت را برای چرخاند چرخ توسعه داشته باشند. مدیران دولتی اگر درک مشخصی از مقتضیات توسعه و نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نداشته باشند، به صورت طبیعی کاروان توسعه از حرکت باز میایستد و در دنیای رقابت باید در انتهای فهرست بایستند. برای همین ضرورت دارد تا حتما همه از این زاویه به نامزدهای ریاستجمهوری نگاه کنند و توانایی آنها را مورد واکاوی قرار بدهند. این مسئله بدان معناست که در دنیای امروز حتی یک دقیقه هم برای توسعه و پرش از روی موانع توسعه زمانی قابل اهمیت است، پس نمیتوان تنها براساس منویات فردی و علایق سیاسی پای صندوقهای رای حاضر شد. تجربه هشتسال گذشته ثابت کرده اگر بخواهیم، بدون آنکه نامزدهای ریاستجمهوری را در ترازوی توانایی قرار بدهیم، دست به انتخاب بزنیم، در واقع در حق شاخصهایی نظیر معیشت و تورم و تولید ظلم کردهایم و گروه زیادی از شهروندان را گرفتار بلای شاخصهای اقتصادی کردهایم. تجربه این سالها هرچند که برای اقتصاد ایرانی تلخ بوده است، اما حتما این نتیجه را باید داشته باشد که مدیریت راهبردهای توسعه در حد و اندازه ریاست بر دولت، جامهای نیست که بدون توجه به ضروریات توسعه بر تن نامزدهای فاقد تجربه و توان لازم پوشانده شود. بدون شک، بعد از تجربه 8 سال گذشته، حضور در پای صندوقهای رای فقط به یک چشمانداز و یک ترازو نیاز دارد و آن هم اینکه بدانیم یک رییسجمهور بیش از هر چیز باید قدرت استفاده از عقلانیت را داشته باشد یا در سوی دیگر ماجرا آنقدر تجربه داشته باشد که بداند کاروان توسعه یک کشور را چگونه هدایت کند تا دست اندازهای کمتری را پشت سر بگذارد. من پیش از این نیز در یادداشتی نوشتم که به عنوان یک معلم میگویم، باید دغدغه توسعه در میان همه شهروندان فراگیر شود. آن وقت بعد از دوره 8 ساله مجبور نیستیم، به اقتصاد کشور نگاه کنیم و کاسه چه کنم چه کنم بر دست بگیریم. بر این اساس، بدون شک میتوان حکم داد که دولت آینده جدا از آنکه باید در بسیاری از مسائل آگاهی، وجدان و تعهد لازم را داشته باشد، اما قبل از همه آنها به عقل نیاز دارد. به عبارتی، دولت باید درعینحال، دولت عقل باشد.
*استاد دانشگاه
دولت آینده، باید دولت عقل باشد
نشریه: روزنامه بهار