کتاب نخوانی و نمایشگاه کتاب
چون در این نسبت یا محک اجتماعی کتاب، واقعیتی به نام کتاب نخواندن وجود دارد که همه انتقادها و تمجیدهای احتمالی از محل برگزاری نمایشکاه کتاب را زیر سوال میبرد.
وقتی کسی کتاب نمیخواند یا وقتی ٧٦ درصد جوانان روزانه کمتر از ٣٠دقیقه مطالعه میکنند و از این نسبت ٧٠ درصد هم کتابهای بازاری مانند رمز و رازهای پولدار شدن را مطالعه میکنند، چه فرقی میکند که مثلا نمایشگاه کتاب در میدان انقلاب برگزار شود یا میدان تجریش، شوش محل تشکیل نمایشگاه کتاب باشد یا شهرآفتاب؟ یکبار دیگر یاد آور میشوم که شاید قضیه از نگاه مدیریتی، صنعت نشر یا بوروکراسیهای رایج فرق کند و واقعا مهم باشد که نمایشگاه کجا برگزار میشود اما وقتی زاویه نگاه جامعهشناسی کتاب باشد به این نتیجه میرسیم که کارهای بزرگتر و جدیتری وجود دارد که باید بر سر آنها جدل کرد. در حالحاضر و در این مقطع تاریخی که کتابنخوانی باب شده است، بدترین شغل یا سرگرمی کاذب، دعوا بر سر محل برگزاری نمایشگاه است، چون اگر کسی کتابخوان باشد، کتاب را از سر قلهقاف نیز تهیه میکند، اما کسی که کتابخوان نباشد کتاب را به دستش هم بدهی، نمیخواند و به نظر میرسد این گروه دوم به لحاظ کمی، اکثریت بزرگ و بیچون و چرای شهروندان کشور هستند. در شرایط امروز در جامعه ایران بیماریهای مهلکی شکل گرفتهاست که باید حتما برای آن چارهای اندیشید. به عبارتی زمان و توان هر کسی که به مقوله کتاب بیتفاوت نیست یا اهمیتی برای کتاب قائل است، باید صرف بیماریزدایی از کتاب و حواشی آن شود. اشاره به گستردهشدن استفاده نمایشی از کتاب میتواند تا حد زیادی گویای این نیاز ضروری باشد. گروهی از شهروندان که به باور آگاهان تعداد آنها کم نیست، کتاب میخرند تا دکور خانه خود را با کالای آگاهی، در رفتاری خالی از هرگونه آگاهی خود تزیین کنند. این اتفاق بیشتر از هر زمان دیگری در ابتذال مفهوم کتاب نقش داشته است. البته حتما ریشه این مناسبات در نیاز اجتماعی- روانی به کتابخوانی و عدم تحقق آن نیاز نهفته است. در همه جای دنیا برای آگاهی و استفاده از آن آگاهی و ارتقای موقعیتهای شغلی، کتاب میخوانند اما آیا در ایران کتابخوانی میتواند پوشش یا اجابتی برای این نیازها باشد؟ پاسخ این پرسش را همه میدانند.
روزنامه فرهيختگان