اقتصاد مقاومتی و دانشگاهها
...از همین منظر میتوان مدعی شد که با هوشمندی، اقتصاد مقاومتی تبیین شده است و اکنون این پارادایم در محافل علمی در حد یک نمونه یا حتی موقعیتی تازه برای قرار گرفتن مقابل معضلات اقتصادی، خود را نشان میدهد.
منتقدان اقتصاد مقاومتی بر این باورند که در دنیای امروز اقتصاد مولفهای مقاومتی یا جداشده از تعاریف نوین جهانی نیست. البته این هم برای خود نگاهی است که نمیتوان مطابق با استانداردهای روز دنیا خط بطلان روی آن کشید، اما نکتهای که در اینجا مغفول مانده، این پرسش است که وجود و ماهیت توسعه در ایران، در اصل تا چه حد به میانگین کارکردهای جهان امروز نزدیک است که اکنون بخواهیم برنامهها و الگوهای خود را دقیقا مانند آنها طراحی و اجرا کنیم؟ بگذارید اینگونه مطلب را باز کنم تا فهم آن سادهتر باشد. باید از منتقدان اقتصاد مقاومتی پرسید که در داخل کشور و با آن همه مفسدههای اقتصادی که در دوره دولتهای نهم و دهم به وجود آمده است آیا میتوان با الگویی جز مقاومت و نهضت سالمسازی اقتصاد ایستاد و به تحول اندیشه کمک کرد؟ اگر با مفسدان اقتصادی از دروازههای باز جهانی و الگوها و تمثیلهای اقتصاد نوین بگوییم و خاطرنشان شویم که به خاطر این الگوها دزدی نکنید، حتما با ما مزاح خواهند کرد و به ما خواهند خندید. پس در شرایط فعلی، مقاومت و نهضت ایستادگی در برابر مفسدهها، بهترین موجودی توسعه ایران محسوب میشود؛ مگر اینکه بتوانیم بیرون از شعار و حرف و حدیثهای تئوریک، الگوی دیگری ارائه دهیم.
دو: بهطور قطع الگوی مقاومت با همان شرحی که بر آن رفت باید قبل از هر چیز و هرکس نزد مردم و خود مدیران کلان و سیاستگذاران نهادینه شود تا از این طریق مقاومت در کجکاریها و کمکاریها به یک رفتار و فرهنگ عمومی تبدیل شود، درواقع همه شهروندان از کوچک تا بزرگ، باید با کمک تدوین و اجرای برنامههای کاربردی و اصلاح فرهنگ و رفتارها و اعمال اجتماعی، در بهترین زمان به نقطهای برسند که در مقابل مفسده و ویرانی توسعه بایستند، آنهم با کمترین ضریب نمایش و ریا. به نظر من قبل از هر نهادی، دانشگاه بهعنوان مرکز تولید عقلانیت باید تبعیت از این الگو را در راس برنامههای خود قرار دهد. باید اصل را بر این بگذاریم که مراکز دانشگاهی و علمی در حال حاضر نسبت به سایر نهادهای اجتماعی برای مقاومت و نهادینهکردن فرهنگ مقاومت در بطن جامعه و طبقات مختلف آن، در مقابل مفسدهها از بیشترین حد آمادگی برخوردارند. (یعنی همان مفسدههایی که بیشترین ضربه را طی سالهای گذشته به توسعه زدهاند) در بسیاری از نقاط دنیا نیز این مساله تجربه شده است که حرکتهای تحولی با تکیه بر دانشگاه، فهم و اندیشه مراکز دانشگاهی آغاز شده و به سرانجام رسیدهاند. دانشگاهیان باید این مجال را بیابند که هم با توجه به دغدغههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود و هم با توجه به توانی که در آنالیزکردن الگوهای تحولی دارند، نخستین مدل مقاومت مدنی را در مقابل ضربههایی که از ناحیه مفسدههای مختلف بر توسعه وارد میشود، به اجرا درآورند.
پیشنهاد میشود در نخستین قدم یک فراخوان ملی و بینالمللی شکل بگیرد که محور اجرا و بهسرانجام رساندن آن با دانشگاهیان باشد. در این فراخوان باید از صاحبنظران دعوت شود تا درباره فرهنگ مقاومت ملی از ابعاد فرهنگی، اقتصادی، ارتباطی، سیاسی و زیستمحیطی مقالههای علمی - پژوهشی ارائه دهند. باید نظریه جدیدی تهیه و به زبانهای خارجی به سایر دانشگاههای دنیا برای به چالش کشیدن آنها ارسال شود. دانشگاه آزاد اسلامی با توجه به گستردگی و شکل ارتباطی که با دانشجویان و دانشگاهیان در همه کشور دارد، میتواند بهعنوان متولی و موتور تحرک این نهضت باشد. از این منظر دیگر اقتصاد مقاومتی صرفا پارادایمی برای بهبود شاخصهای اقتصادی نیست بلکه الگویی محسوب میشود که میتواند به شکل مدنی و اخلاقی مقاومت را برای پرهیز از آلودگیهای توسعه تجویز کند.
اگر این الگو در دانشگاهها مکانیسمی برای ایدهپردازی بیابد و محیطهای عقلانی پیشتاز و پیشبرنده این تحول باشند، حتما توسعه مجالی برای شکوفایی تاریخی خواهد یافت. جوهره این مقاومت نیز جز این نخواهد بود که هرکدام از افراد جامعه به تنهایی خود را موظف کند که برای توسعه به نیکی قدم بردارد و اندیشه کند. کاش با نگاهی جدید در پی یافتن راهبردهای اجرایی برای اقتصاد مقاومتی باشیم. انشاءالله.
روزنامه فرهيختگان