صدقه پروری و مرگ توسعه انسانی
صدقه پروری و مرگ توسعه انسانی
توسعه هنوز اتفاقی دست نیافتنی و آرزویی بزرگ برای اندیشمندان اقتصادی محسوب میشود. حتی در کشورهایی که به توسعه یافته شهرت یافتهاند نیز همچنان تحلیلگران از رسیدن به توسعه سخن میگویند؛ توسعهای که بتواند به گونهای دیگر ماجرای زندگی شهروندان و مخاطبان اقتصادی را تغییر دهد تا مرزمیان توسعه یافتگی با فقدان رسیدن به توسعه در زندگی همه شهروندان به وضوح دیده شود. در این باره اما چند وقت پیش که کلید بحران در اقتصاد جهانی زده شد یک بار دیگر اندیشمندان اقتصادی منازعات خود را درباره توسعه آغاز کردند. شاید عجیبترین جمله را در این مدت استیگلیتز اقتصاددان شهیر آمریکایی گفته باشد. او با نقد به سیاستهای اقتصادی آمریکا، عدم توجه به انسان محوری در این سیاستگذاریها و برنامهریزیهای اقتصادی را دلیل اصلی بحران معرفی کرد. البته بعد از او رئیس بانک مرکزی آمریکا نیز با اعتراف به اینکه در اقتصاد آمریکا سهام و اوراق بهادار بیشتر از انسان جدی گرفته شدند بحران موجود در اقتصاد آمریکا را نتیجه دوری از توجه به انسان معرفی کرد. این اتفاق البته باعث شد تا بسیاری از پژوهشگران اقتصادی در پی باز تعریف توسعه باشند. یعنی میتوان به زبان ساده گفت اندیشمندان اقتصادی این باور را نپذیرفتند که در اجرای راهبردهای توسعه یا اشتباهی صورت گرفته است و یا آن طور که باید انسان در صدر برنامههای توسعهای قرار نگرفته است. برای همین یک بار دیگر این روزها در تعاریف توسعه انسان در صدر قرار گرفته است. چند وقت پیش حتی اکونومیست به نقل از گروهی از اندیشمندان اقتصادی بر این نکته تاکید کرد که بسیاری از شکستهای اقتصادی دلیلی جز نادیده گرفتن انسان در بطن برنامههای اجرایی ندارد. استیگلیتز در جایی نوشت که دوباره باید به این مساله فکر کنیم که قبل از نیاز انسان به درآمد و درآمد سرانه، کیفیت زندگی انسان اهمیت دارد. تحلیل او اکنون دوباره در محافل اقتصادی دست به دست میشود و توسعه سازان میگویند که بالا بردن ضریب رشد اقتصادی در زندگی مردم نباید به قیمت کوچک شدن کیفیت در زندگی انسان تمام شود. این نگاه اما معنایی ندارد جز اینکه ساختن توسعه اگر سبب شود که انسان به فراموشی سپرده شود باید پذیرفت که چنین رفتاری نمادی برای شکست توسعه محسوب میشود. بحثهای موجود البته در کشورهایی دوباره مطرح شده که در جدول کشورهای توسعه یافته قرار دارند. صاحب نظران میگویند که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه وضع به گونهای است که میتوان به جرات گفت هنوز ابتداییترین تعاریف توسعه بر مبنای انسان شکل نگرفته است. به عبارتی گستردگی فقر قابلیتی و رشد روز افزون نابرابری در استفاده انسانها از پتانسیلهای موجود توسعه یافته را درست در جایی خارج از مدار تعاریف توسعه قرار داده است. از این نگاه اما گروهی از کشورها اوضاعی به مراتب نامساعدتر دارند. یعنی وقتی توسعه یافتهها با فقدان فقر قابلیتی در گودال توسعه بدون انسان گرفتار میشوند در واقع در کشورهایی که فقر قابلیتی موج میزند این فراموشی کیفیت ساختار انسانی در توسعه کاملا روی نوار منفی حرکت میکند. جالب اینجاست که امروز هیچ شکی برای اندیشمندان اقتصادی وجود ندارد که توسعه انسان محور رابطهای مستقیم با افزایش ارزش افزوده و رشد فعالیتهای تولیدی دارد.
در این باره دکتر نادر هوشمندیار، استاد دانشگاه میگوید:« در دنیای امروز بالارفتن درآمد مردم همچنان مهم است و برنامه ریزان اقتصادی توجه خاصی به درآمد سرانه و رشد رفاه دارند اما چنین چیزی را در گرو رشد کیفیت زندگی انسان میدانند. در واقع توسعه به اتفاقی تبدیل شده که نمایی نرم افزاری دارد و فقط میخواهد روی شانه انسان باشد.»
این صاحبنظر اقتصادی میگوید:«بدون شک روش شناسی در ساختار جدید توسعه اهمیت زیادی دارد. روش شناسی به این مفهوم که مدار توسعه به مدلی اجرایی برای رسیدن به فرآیندی کاملا انسان محور تبدیل شود.» هوشمندیار ادامه میدهد:«این ادعاها را نباید شعار فرض کرد. اگر انسان محوری درصدر توسعه قرار بگیرد آن وقت میتوان به وضوح نتایج آن را در رشد ارزش افزوده اقتصادی تماشا کرد. توسعهای که بر مبنای بالا بردن کیفیت در زندگی مردم بنا شده باشد هیچ وقت به سمت صدقه پروری نمیرود چون میدانیم که صدقه نه تنها مشکلی از روی دوش اقتصاد و مردم بر نمیدارد بلکه در مقابل این پول غیر مولد با روش کردن موتور پدیدههایی مثل تورم موجب عذاب انسان میشود.»
این استاد دانشگاه خاطر نشان میکند:«پروژه کارآفرینی میتواند برای اثبات این ادعا مثال خوبی باشد. در جایی مثل اقتصاد ایران پرداختن مبلغ اندکی پول به جوانان و آنها را رها کردن در بازارسنتی کشور با ساختار خانوادگی نتیجهای ندارد جز بالارفتن مداوم سناریوی ورشکستگی در اقتصاد ایرانی.»
این استاد دانشگاه ادامه میدهد:«دولت به جوانان پول میدهد که با آن اشتغال ایجاد کنند اما هیچگاه از آنان نمیپرسد که با کدام دانش، تجربه و شناخت از خصوصیات بازار ایران میخواهید به ایجاد اشتغال اقدام کنید. در واقع این جوانان در راستای سیاست توزیع رانت نفت پول میگیرند و در نهایت نیز این پول نیز به بازارهای غیر مولد تزریق میشود. پایان چنین اقداماتی نیز اقتصادی میماند با اندکی توجه به اوضاع کیفی زندگی انسان. بدون شک در چنین فضایی که انسان جدی گرفته نمیشود داشتن آ رزوی رسیدن به اقتصادی تولید محور نیز فقط یک شوخی عملیاتی محسوب میشود.»
به نظر میرسد اما باید به این استاد دانشگاه حق داد. در جایی مثل اقتصاد ایران میتوان مثالهای فراوانی یافت که در ظاهر انسان درصدر قرار داشته است اما در باطن اجرای این راهبردها چیزی از فقر قابلیتی کم و به سطح کیفی زندگی انسان اضافه نمیکند. برای همین است که پس از سالیان دراز هنوز دولتیها نتوانستهاند ارتباطی میان صنعت و دانشگاه بر قرار کنند چون انگار قرار نیست میان اندیشه انسان با حوزه عملیاتی تولید ارتباطی برقرار شود. توسعه انسان محور اما بدون پر و بال دادن به اندیشه و تحقیق به جایی نمیرسد. ارزیابی کردن جایگاه تحقیق و پژوهش در اقتصاد ایران نیز به خوبی این ادعا را به رخ میکشد که هنوز جایی برای انسان محوری شدن توسعه ایرانی باز نشده است. (به جداول نگاه کنید)
وحید محمودی استاد دانشگاه نیز معتقد است:«رویکردهای نوین توسعه میخواهد به دانشمندان علم اقتصاد بگوید که اگر شما آمدید رفتارهای عاملان اقتصادی با به بهترین نحو تفسیر و تبیین و از آن قانونمندیهای به فرض محکمی هم استخراج کردید، چه فایده خواهد داشت اگر در جهت افزایش کمیت زندگی انسانها و بهروزی آنها مصرفی نداشته باشد و نیز به اقتصاددانان توسعه میگوید که تمرکز بیش از حدی که بر رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه در یک جامعه داشتهاید، موجب شده است خود <انسان> و سرنوشت او به فراموشی سپرده شود. اگر همه تلاشها در جهت افزایش درآمدها صورت گرفت. اما کیفیت چند جانبه زندگی انسانها متاثر از آن نشد آنگاه چه باید کرد؟ از دیدگاه رویکرد انسان محور مساله این است که باید انسانها توسعه پیدا کنند و توسعه انسانها جز با گسترش قابلیتها و تواناییهای فردی آنها ممکن نیست. لذا در یک جمله هر چه انسانها تواناتر باشند و شرایط برای بروز استعدادهایشان فراهم باشد قطعا آزادترند زیرا دامنه انتخاب بیشتری دارند.»
وی ادامه میدهد:«در این دیدگاه توسعه با درجه رشد انسانها و افزایش تواناییهایشان تعریف میشود و ابزار توسعه هم انسانها هستند. شما میبینید در دیدگاهای رایج وقتی از توسعه و اهداف مختلف آن صحبت میشود همه جا نگاه و زاویه دید درآمدی به مساله وجود دارد. مثلا گفته میشود توسعه یعنی رشد مستمر درآمد ملی یا درآمد سرانه، فقر یعنی کمبود درآمود یا نبود درآمد، عدالت اجتماعی یعنی توزیع عادلانه درآمد. این رویکرد میخواهد نگاهها را از درآمد به سمت انسان که قرار است و یا باید این درآمدها برای او و برای بهبود کیفیت زندگی او باشد، برگرداند. برای مثال حل مشکل سوء تغذیه به خصوص بین کودکان فقط با افزایش درآمد خانوار حل نمیشود بلکه سواد یا دانش تغذیهای و اطلاعات تغذیهای نیز بسیار مهم است. یا مثال دیگر اینکه مطالعه کتاب داستان یا لطیفه و انواع مجلات البته لذت بخش است اما داشتن درآمد برای بهرهمندی از این لذات کافی نیست بلکه شرط مهمی وجود دارد که همانا داشتن سواد است.»
وی ادامه میدهد:«مثالهای دیگری هم میتوان بیان کرد. مثلا اگر پول کافی داشته باشیم میتوانیم دوچرخه بخریم اما این دوچرخه به خودی خود بر کیفیت زندگی اثر ندارد. یعنی صرف داشتن دوچرخه لذت بخش نیست بلکه استفاده از آن که برای ورزش کردن یا از جایی به جایی رفتن است مدنظر ماست. شرط اول در این حالت آن است که دوچرخه سواری بلد باشیم. تازه در بعضی موارد دوچرخه سواری هم بلد باشید کافی نیست مثلا در برخی جواع زنان و دختران به دلایل مسائل فرهنگی و اعتقادی نمیتوانند آزادانه دوچرخه سواری کنند پس میبینیم که شرایطی در فرد(سواد،اطلاعات،مهارت و ....) و شرایطی در محیط (فضای مناسب،قیود اجتماعی و ...) باید برقرار باشد تا این پول یا درآمد منجر به بهبود کیفیت زندگی شود.»
این استاد دانشگاه ادامه میدهد:«در واقع تلاش باید در جهت تامین قابلیتها و فرصتهایی باشد که امکان خروج از پدیدههایی مثل فقر را به طور ریشهای برای فرد فقیر فراهم کند اگر بنا باشد مرتب از او حمایت کنیم و کمکهای متفاوت در قالبهای مختلف مثل کوپن، سهام، پرداخت نقدی و مانند آن بدهیم مشکل حل نخواهد شد. اداره کشور با کمیته امداد و اقتصاد صدقهای هنر نیست و باید زمینه زندگی عزت مندانه مردم را فراهم کنیم. بدون شک گداگونه اداره کردن مردم هنر نیست. در نگاهی کلی باید گفت که در توسعه انسان محور، فقر نا آزادی است، نابرابری درآمدها نا آزادی است، نابرابری فرصتها ناآزادی است، عدم دسترسی به آب سالم، آموزش و – همه از مصادیق ناآزادی و تضییق آزادی است.»
با این حساب به نظر میرسد که در دنیای امروز توسعه کاملا چرخشی دگرگونه را مزمزه کرده است. چرخشی کاملا به سمت انسان. آیا میتوان گفت که در ایران حداقلی از توسعه انسان محور رعایت میشود؟
نشریه: روزنامه اعتماد