آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
ماجرای فروش لیزینگی خودرو طی چند روز گذشته بازتاب گسترده ای داشته است؛ هم از آن سو که خودروسازان به نان و نوایی رسیدند و خودروهای بعضا انبارشده و خاک خورده را با مبالغی بااتر به خورد مردم دادند و هم از آن سو که فصل جدیدی به نام »بی اعتمادی اقتصادی« در تاریخ ایران رقم خورد که به نظرم از وجه اول که ذکر کردم، مهم تر است. ماجرا اما به این موارد هم ختم نمی شود و می توان در نگاهی کان، ماجرای لیزینگ در اقتصاد ایران را واکاوی و بررسی کرد. مسئله این است که لیزینگ در کشورهای دیگر هم ریشه دارد و ثمره آن، پویایی بخش خصوصی و کمک به مردمی است که توان خرید نقد ندارند و ِ نقدینگی شان به حدی نیست که فوری خرید کنند. به همین سادگی می توان نقدینگی را به بدنه فعال اقتصادی در بخش خصوصی تزریق کرد ولی این روال در ایران کاما برعکس است یعنی وقتی از لیزینگ حرف می زنیم یعنی یک طرف رابطه سود می کند و طرف دیگر نه تنها سود نمی کند بلکه دچار ضرر هم می شود. نمونه بارز این کار همان جریان فروش خودروهاست که انصافا باید به طراحی نقشه تیم اقتصادی دولت تبریک گفت که توانستند با این ترفند هم خودروسازان را از رکود تاحدی خارج کنند. هم به روشی هوشمندانه خریداران بی نوا را قانع کنند که ما برای راحتی شما چنین نقشه ای داشته ایم. من فکر می کنم اگر قرار باشد درباره آینده لیزینگ در ایران حرف بزنیم باید آن را طرحی مرده و بی فایده قلمداد کنیم چون اساسا آنچه البته به جایی نرسد، فریاد مردمی است که به ناچار اقدام به خرید می کنند و اجناس بنجل را با سود چندبرابر به خانه می برند، غافل از اینکه جیبشان خالی می شود و چیزی هم عایدشان نمی شود. لیزینگ در ایران البته روی دیگری هم داشت یعنی مثا در سال 88 وقتی جهش های بزرگ مالی در حوزه های مختلف مثل خودرو رخ داد، آن ها که خودروی قسطی خریده بودند نه تنها ضرر نکردند که سود هم کردند ولی این، همه ماجرا نیست و دقیقا به دلیل همین بی ثباتی ها و روشن نبودن افق مالی چنین پروژه هایی است که معتقدم لیزینگ در ایران تا زمانی که سازوکار درستی نداشته باشد، اتوبان یک طرفه ای است که فقط فروشنده را به ساحل امن می رساند و اساسا در قاموس آن ترکیب »مشتری مداری« یافت نمی شود که این یعنی یک فاجعه.