اقتصاد مقاومتی از حرف تا عمل

 

در چند ماه گذشته بدون شک مبحث «اقتصاد مقاومتی» تنها مفهوم جدی اقتصاد با محوریت ارتقای شاخص‌های توسعه بوده است که توانسته بحث و جدل‌های زیادی را نیز در فضای کارشناسی کشور به وجود آورد. پیش از این نیز به‌عنوان یک معلم و پژوهشگر در زمینه توسعه، چند باری در نوشته‌های مختلف و به سهم شهروندی خود متذکر شدم که اقتصاد مقاومتی به‌طور قطع می‌تواند نسخه‌ای بومی برای مقابله با آفت‌های بزرگی باشد که از ناحیه اقتصاد، اجتماع، سیاست، فرهنگ، زیست‌محیطی و گردشگری گریبان توسعه ایران را چسبیده است. منتهی با این شرط که در زمینه اجرا، این تز یا الگوی موردنظر بتواند برای مقاومت در مقابل ناراستی‌هایی که باعث انحراف توسعه ایرانی از مسیر اصلی خود شده‌اند، اجماعی عمومی در میان همه بخش‌ها و طیف‌های اجتماعی به وجود آورد. به عبارتی امروز در سرزمین ما کار به جایی رسیده است که به شکل تناوبی و زایشی، رفتار فسادگونه و زیان‌بار برای توسعه، در بطن جامعه ترویج شده است. این که صرفا به دنبال این باشیم که بگوییم کدام بخش‌ها آسیب‌زنندگان اصلی به توسعه محسوب می‌شوند یا اینکه کدام بخش‌ها این‌گونه رفتار نمی‌کنند، به‌طور قطع از این واقعیت دور می‌شویم که در حال حاضر همه بخش‌های حاضر در جامعه ما به‌طور میانگین درگیر فرآیندهایی هستند که حتما زیان را برای توسعه به ارمغان می‌آورند. لازم به توضیح نیست که در این طیف‌های اجتماعی آدم‌هایی نیز وجود دارند که ناراستی را برنمی‌تابند، ولی در کل میانگین موجود معرف این قضیه است که در اجتماع ایرانی «زندگی بهتر به هر قیمتی» در میان همه بخش‌ها تبدیل به یک اصل شده است. درواقع هم در صنف مدیران و سیاستگذاران این فاجعه رفتاری به چشم می‌خورد و هم در بخش‌های پایین‌دستی می‌توان شاهد این اندیشه و کردار بود. در این فضا اگر اقتصاد مقاومتی را به چشم الگویی ببینیم که می‌خواهد آگاهی‌بخشی کند و مقابله با آسیب‌های تحمیلی به توسعه را تبدیل به یک خواست عمومی کند، حتما اجرای اقتصاد مقاومتی ضرورتی غیرقابل انکار است. در غیر این صورت بعید نیست که این الگو نیز مانند بسیاری دیگر از پدیده‌های مطرح و قابل‌ تامل دیگر، در بوروکراسی ایرانی و در لابه‌لای بایگانی‌های قدیمی گرفتار فراموشی شود. برای همین تکلیف‌سازی‌ها از سوی هر گروهی که انجام می‌شود، اگر نتواند مقاومت را در جامعه نهادینه کند، این الگو راه به جایی نمی‌برد. به نظر من باید در ایران اطمینان و اعتماد در بستر سرمایه‌های اجتماعی با جدیت نهادینه شود و همه به این درک برسند که ناکارآمدی‌ها و رفتارهای آسیب‌زننده چه بلایی بر سر توسعه ایرانی آورده و چه خطری را برای نسل آینده بر جای گذاشته است. اگر این‌گونه شود، نخستین قدم اقتصاد مقاومتی باید این باشد که هر فرد از جامعه به فوریت یاد بگیرد که چگونه ابتدا در مقابل رفتارهای ناراست خود برای هر فعل و انفعال اقتصادی بایستد و سپس چگونه این ایستادگی و مقاومت را در جامعه ترویج کند. اقتصاد مقاومتی اگر این چشم‌انداز را در مقابل خود داشته باشد یا اجرا‌کنندگان آن چنین هدفی از بسط اقتصاد مقاومتی داشته باشند، می‌توان امید داشت که این الگو آینده‌ای روشن دارد. در غیر این صورت بخشنامه‌ها و تکالیف اداری به نظر می‌رسد چیزی جز یک هدیه برای بایگانی‌ها نخواهند داشت.

فرهيختگان