نقش خلاقانه کارآفرینی در اقتصاد مقاومتی
میزگرد«همشهری اقتصاد» با حضور دکتر «نادر هوشمندیار» « فرشته سلیمانی» و دکتر «علیرضا معینی»
یوسف ناصری
موضوع میزگردی که «همشهری اقتصاد » برگزار کرد اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی بود تا وجه ایجابی و نقش مثبت کارآفرینی در تحقق اقتصاد مقاومتی به بحث و بررسی گذاشته شود و از کلیگویی پرهیز شود. کارآفرینی را فرایند خلق ارزش جدید از طریق تلاش متعهدانه و با در نظر گرفتن ریسکهای ناشی تعریف کردهاند. ابتکار عمل داشتن، ریسکپذیری و نوآوری و خلاقیت هم از خصوصیات فرد کارآفرین است. با اتکا به نیروهای کارآفرین، توانمندی کشور بر اثر چالشها و تکانههای اقتصادی، از بین نمیرود یا دچار نقصان و ضعف جدی نمیشود. اما همچنان که در سالهای اخیر دیدیم کشورمان که اتکا به درآمدهای نفتی داشت، دچار آسیبهای جدی شد و این نوع آسیب دیدن، قدرت خرید مردم و پویایی اقتصاد کشورمان را نشانه گرفت. در همین چارچوب از سه نفر از کارشناسان و صاحبنظرانی که با موضوع کارآفرینی آشنایی داشته و دارند و دیدگاههایی در حوزه اقتصاد مقاومتی عرضه کردهاند، دعوت به عمل آمده و این میزگرد برپا شد تا نقش موثری که کارآفرینی میتواند در توسعه کشور داشته باشد و نحوه و چگونگی دستیابی کشورمان به اقتصاد مقاومتی که اقتصادی دارای رشد و توسعه پویا و سازنده است تشریح شده و توضیح داده شود. در این میزگرد دکتر «نادر هوشمندیار» اقتصاددان، استاد دانشگاه، رئیس نمایندگی خانه تعاونگران استان تهران و دارای مدرک دکترای توسعه مدیریت اقتصاد سیاسی از دانشگاه داندی انگلیس، «فرشته سلیمانی» عضو موسس و عضو هیاتامنای بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان و موسس و عضو هیاتمدیره انجمن صنفی زنان مدیر کارآفرین و انجمن ملی زنان کارآفرین و دکتر «علیرضا معینی» استاد دانشگاه، عضو گروه فناوری صنعتي دانشکده مهندسی صنايع و رئیس دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت و دارای مدرک مهندسی صنايع، دانشگاه کوئينزلند استراليا حضور یافتند. دکتر معینی، در اردیبهشت سال 1391 دبیر همایش ملی اقتصاد مقاومتی و همچنین در بهمن1391 دبیر همایش اقتصاد مقاومتی در حوزه انرژی بوده است.
در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی که در بهمنماه سال92 ابلاغ شده در این ابلاغیه 24مادهای به طور مشخص دو بار به موضوع کارآفرینی اشاره شده است. البته در مواددیگر این سیاستهای کلی به منابع انسانی هم اشاره شده است و همچنین به حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیتهای اقتصادی. به هر حال در این زمینه دو نوعبحث میتوان مطرح کرد: یکی بحث سلبی است که مثلا بودجه جاری کشور به درآمدهای نفتی اتکا نداشته باشد ولی در بحثهايی مثل همین توسعه کارآفرینی، باید اقداماتیانجام شود که توسعه و رشد مولد پویا اتفاق بیفتد. از این جهت میخواهیم نظر شما را در این زمینه بپرسیم تاکیدی که در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی بر توسعه کارآفرینیشده به نظرتان چگونه میشود آن را تحلیل کرد؟
معینی: در ابتدا امیدوارم این صحبتهایی که مطرح میشود مبنایی برای عمل کردن هم باشد. بحث اقتصاد مقاومتی و توسعه کارآفرینی را مطرح کردید ولی در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مسائل متعددی مطرح شده و مجموعه وسیعتری را در برمیگیرد؛ از جمله کارآفرینی و بحث مدیریت جهادی و سیستمهای مالی و غیره. شاید حتی بتوانیم عزم ملی را هم بیان کنیم. سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در واقع منظومهای است که همه اجزای آن با هم هستند؛ یعنی ما نمیتوانیم یک مولفه را در نظر بگیریم و مولفه دیگر را در نظر نگیریم. همچنین در سیاستهای اقتصاد مقاومتی تاکید خاصی بر شرکتهای دانشبنیان شده است؛ یعنی دانشی که در دانشگاهها و مراکز پژوهشی و شرکتهای مختلف تولید میشود. اگر نقطه پایانی این فعالیتها فقط متن مکتوبي باشد کار عبثی انجام شده است.
ما انرژی جوانان، استادان و دانشجویان را گرفتهایم و بودجه مملکت مصرف شده است ولی آیا نتایج فعالیتها باید در قفسهها قرار گیرد؟ ما باید زنجیره کار پژوهشی خودمان را تکمیل کنیم. اگر آموزشی ارائه میشود یا پژوهشی انجام میشود این باید تا آخرین مرحلهای که به سمت تولید ثروت، تولید کالا و تولید خدمات موردنیاز برسد، برود. با مطالعاتی که انجام شده است به نظر میآید در قالب شرکتهای دانشبنیان باید به این موضوع توجه کرد.
ایجاد فناوری از درون همین شرکتهای دانشبنیان امکانپذیر است. تا وقتی اتکای ما به این باشد که فناوری را از خارج از کشور به داخل کشور انتقال بدهیم موفقیت زیادی نمیتوانیم داشته باشد. اما اگر در داخل شرکتهای دانشبنیان با توجه به توانمندیای که به دست آوردهایم و از تجربیات جهانی هم استفاده کنیم و خودمان فناوری را ایجاد کنیم، توسعه کارآفرینی هم خواهیم داشت و توسعه تحقیق و پژوهش هم خواهیم داشت. بنابراین فناوری بومی هم خواهیم داشت و نیازی به کشورهای دیگر هم نیست. حالا این بحث را با اقتصاد مقاومتی مرتبط کنیم. وقتی ما اقتصاد مقاومتی داشته باشیم کشورهای دیگر نمیتوانند بگویند فلان کالا و فلان قطعه را به شما نمیدهیم و بعد هم پروژههای ما در داخل کشور دچار مشکل شود و الی آخر.
بر این اساس همه این موارد را باید در یک منظومه در نظر گرفت. به نظر میآید که برای توسعه کارآفرینی ما باید به شرکتهای دانشبنیان، خیلی بها بدهیم و در این زمینه باید برای خودمان برنامه داشته باشیم که در چه مواردی، بیشتر سرمایهگذاری کنیم. در سالهای اخیر فعالیتهای خوبی انجام شده است و ما در حوزههایی که میدانستیم آینده خوبی دارند، سرمایهگذاری کردیم و در فناوری هستهای، نانو تکنولوژی و سلولهای بنیادی و امثال آن، مواردی است که بهدرستی در آنها سرمایهگذاری شده است و الان ایران در دنیا در این زمینهها در رتبههای بالا قرار دارد.
سلیمانی: در فرمایشات رهبرمان بر موضوع اقتصاد مقاومتی تاکید شده است. اجرایی کردن و عملیاتی کردن سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مهم است و اینکه چگونه آن را اجرا کنیم. در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی به موضوع کارآفرینی اشاره شده است. در این میان من فکر میکنم اگر زندگی کارآفرینان را به شکل یک سریال در بیاورند و شکستها و موفقیتهای آنها هر شب پخش شود در بسترسازی فرهنگ جامعه تاثیر خواهد گذاشت، مانا میشود، گسترده میشود و برای جوانان و جامعه الگو میشود.
من یکی از معضلات اقتصاد مملکت را وجود نفت میدانم. شاید ما اگر نفت نداشتیم روزگارمان این نبود. حدودا 40 سال پیش یکی از دوستان هندیام میگفت اگر شما نفت صادر میکنید ما پیاز صادر میکنیم. همان موقع که من یازدهساله بودم نمیدانستم منظور او چيست ولی حالا متوجه میشوم که او چه گفته است. میگفت ما نخ و پیاز صادر میکنیم.
یعنی منظور این بوده که تولید مولد دارند.
سلیمانی: بله؛ آن خانم هندی اقتصاددان نبود. آن خانم از بطن جامعه هند بود و میگفت پز نده که نفت دارید؛ یعنی میگفت نفت را از زیر زمین بیرون میکشید و خودت چیزی تولید نمیکنی. من فکر میکنم که اگر این موضوع یک الگو شود مناسب خواهد بود. کشور چین هم نمونه قابلتوجهی است که جمعیت زیادی دارد. شما وقتی به ژاپن و چین میروید آنها در خانههای خود تلویزیون ندارند. امکاناتي را که به کشورهای دیگر صادر میکنند خودشان ندارند. امکاناتی که در خاورمیانه و در ایران و کشورهای عربی وجود دارد در هیچ جای دنیا وجود ندارد و داشتن این امکانات به خاطر نفت و درآمدهای آن است. اعتقاد من این است که به هر حال اگر به کارآفرینی خیلی خوب بها داده شود و مردم با همه ابعاد زندگی کارآفرینان آشنا شوند و این موضوع فرهنگسازی شود، شاید به تحقق بخش زیادی از اقتصاد مقاومتی کمک کند.
من فکر میکنم به خاطر این فشارهای اقتصادی لاجرم مردم ناراحت باشند و ظاهرا همه ایراد میگیرند. گاهی من پیش خودم فکر میکنم که بگذار مردم سختی بکشند و جامعه ما یک کم به خودش بیاید و از سر سفرهای که پهن شده بلند شود و از پشت میزنشینی بلند شود و وارد فعالیتهای تولیدی، تجاری، آموزشی و کشاورزی شود. اگر همه مردم فعال شوند و به اصل 44 بها داده شود و مردم کار کنند و فعال شوند و در واردات و صادرات و خصوصا بخش تولید فعالیت کنند، شاید بخشی از معضلات ما حل شود.
هوشمندیار: ما سند چشمانداز بيستساله کشور را داریم که طبق آن قرار شده در سال 1404 شمسی یک کشور توسعهیافته شویم. شاخصهایی هم در این زمینه ارائه شده است. البته صحبتهایی که در این میزگرد مطرح شد صحبتهايی در چارچوبهای علمی نبود که راهکارها نیز گفته شود. آقای دکتر معینی از پیشرفتها صحبت میکنند. در حالی که ما پیشرفتی نداشتهایم. خانم سلیمانی از خرد جمعی صحبت میکنند. در حالی که نمیگویند خرد جمعی چه هست. من باید با دقت بحث را شروع کنیم.
این صحبتها مقدمهای برای ورود به بحث بود.
هوشمندیار: ما باید بحث خودمان را بر پایه یک فونداسیون خوب شروع کنیم. آنچه که تقریبا مشخص شده برای پیشرفت شاخصها 540 هزار میلیارد تومان نیاز است تا حرکتها شروع شود. این حرکتها، حرکتهای سادهای نیست. کارآفرینی در یک اقتصاد بسته نمیتواند توسعه پیدا کند. با وضعی که در هشت سال گذشته به وجود آمده است از کجا میتوانیم کارآفرینی ایجاد کنیم. خانم سلیمانی راجع به نفت، بسیار عالی صحبت کردند. اما واقعا نفت بلای جان ما نبود و چنین چیزی نیست. نفت برای رشد ما بود ولی ما سوءمدیریت داریم. در این هشت سال گذشته، ما سوءمدیریت را دیدیم. برای مثال ما خوراک پتروشیمی را تقریبا به صورت مجانی در اختیار پتروشیمیها گذاشتهایم و ارزیابی هم نکردیم. این شرکتها از این طریق سود فراوانی میبرند.
در ضمن از هر بشکه نفت میتوان هزاران فرآورده تولید کرد؛ چه در دولت قبل و چه در دولت فعلی. در واقع نفت خام مجانی را به مردم میدهیم. کدام مردم؟ به خارجیها مجانی نفت میدهیم. صنعتی شدن در ایران اتفاق نیفتاده است. کارآفرینان در کجای صنعت نفت قرار دارند. آموزش و دانشگاه ما رشد داشته است ولی در کل ما در صنعت و تولید رشد نداشتهایم. نهادهای جهانی مثل بانک جهانی بررسی کردهاند و به اين نتيجه رسيدند که درآمدزایی اقتصادی ما زیر صفر بوده است. این موارد کلیدی را مطرح کردم تا مقداري مسائل ما روشنتر شود.
سلیمانی: من بخشی از صحبتهای آقای دکتر هوشمندیار را در مورد نفت تایید میکنم و قبول میکنم که نفت باید ذخیرهسازی شود و برای همه مردم این سرزمین باشد و نه اینکه به مصرف روزمره مردم فعلی برسد. در این زمینه که بعضی از دولتمردان ما سوءمدیریت داشتهاند و این شرایط نامناسب را ایجاد کردهاند، صحبت آقای دکتر هوشمندیار را تایید میکنم.
به هر حال باید قبول کرد بالاترین ثروت مملکت به صورت ناکارآمد مصرف میشود. بخش زیادی یعنی حدود 90درصد از آلودگی هوا ناشی از پالایشگاههای فرسوده است و بهروز نبودن سیستم تولید بنزین است که باعث آلودگی در تهران و شهرستانها شده است. برخی میگویند آلودگی هوای تهران به خاطر تراکم جمعیت است ولی هوای شهرهای کوچک هم آلوده است. این آلودگی به خاطر نفت و بنزین و سیستم خارج از رده پالایشگاههای کشور است. در این بخشها من با آقای دکتر هوشمندیار همنظر هستم. اما در بخشهای دیگر، ایشان صحبتهایی را مطرح کردند که نشاندهنده نوع تحلیل ایشان است و وارد نقد آن موارد نمیشوم و صحبت خاصی در مورد اظهارنظرهای ایشان ندارم.
معینی: ما در برخی حوزههای صنعت نسبت به سالهای قبل از انقلاب، پیشرفتهایی داشتهایم. امروزه پتروشیمی با گذشته اصلا قابلمقایسه نیست. در بخشهای دیگر مثل سیمان و برخی صنایع دیگر، رشدی که داشتهایم خیلی خوب است ولی معتقدم که ایدهآل نبوده است. این مقدار پیشرفت داشتهایم و نمیتوانیم بگوییم اصلا رشد و پیشرفت نداشتهایم. در کل نقاط قوت داشتهایم ولی نقاط ضعف هم داشتهایم. حال این سوال قابل طرح است که این میزان رشد، مطلوب بوده است؟ خیر. چنین چیزی نیست. ما هنوز صادرکننده نفت خام هستیم. برای مثال یک بشکه نفت خام اگر صادر شود درآمد زیادی برای ما نخواهد داشت. اما اگر همین یک بشکه را به فرآوردههای نفتی تبدیل کنیم درآمد بیشتری کسب خواهیم کرد.
درست است که ما در زمینه استفاده از نفت، سوءمدیریت داریم ولی واقعا نفت، یک نعمت خدادادی بوده است. ما به یک فرآورده نفتی به اسم بنزین نیاز پیدا کردیم ولی کشورهای دیگر از موضوع واردات بنزین توسط ما به عنوان یک اهرم سیاسی استفاده میکنند و میگویند به ایران بنزین نمیفروشیم. در حالی که ما از نظر داشتن منابع نفت و گاز اولین کشور دارنده نفت و گاز هستیم. در نفت، سوم هستیم و در گاز، دوم. در مجموع این دو در جهان اول هستیم. اگر ما همین نفت را همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند از خامفروشی در بیاوریم و به محصول تبدیل کنیم، درآمد بسیار بیشتری به دست خواهیم آورد. ما اگر از منابع نفتی، فرآورده نفتی تولید کنیم برای همه جوانان و پیران اشتغال ایجاد خواهيم کرد. بنابراین در بخشهایی مثل پتروشیمی این مقدار پیشرفت داشتهایم ولی مطلوب نبوده است. به همین دلیل باید برنامهریزی کنیم تا بیشترین اثربخشی را کسب کنیم. ما باید تا انتهای زنجیره تولید برویم و ارزشافزوده زیادی ایجاد کنیم. در این صورت است که زنجیره تولید تکمیل شده و کارآفرینی ایجاد شده است. آن وقت است که میتوانیم بگوییم رشد مناسبی داشتهایم وگرنه این رشدی که تا الان بوده خیلی مطلوب نبوده است.
هوشمندیار: استاد عزیزمان گفتند که ما رشد داشتهایم ولی نسبی بوده است. سوال این است که این رشد در کجا بوده. قدرت خرید مردم چگونه است. ما تورم، گرانی و بیکاری را داریم و کمبود اشتغال. بدهیهای زیادی هم دولت قبل به نهادهایی مانند بیمه دارد. پس در کجا رشد داشتهایم. اگر رشدی و توسعهای بوده، توسعه به نفع مردم نبوده است. برای مثال در 25 سال مدیران و مسئولان تغییر نکرده و در یک جا نشستهاند. هیچ يک از این افراد، نوآوری بلد نیستند و کارآفرین نیستند. به هر حال کارآفرینی، شاخصهای خاص خودش را دارد. دانستن حق مردم است و این مردم باید تشخیص بدهند که ما برای مردم به طور زیربنایی کار کردهایم یا کار نکردهایم. کارهایی انجام شده است ولی ما میبینیم که همه مینالند. الان خطر فقر 900هزار تومان است و بهویژه میزان دریافتی حقوقبگیران باید با تورم هم تناسب داشته باشد. در حالی که حداقل حقوق و دستمزد 608هزار تومان است. الان همه جوانان تلاش میکنند که به هر نحوی که شده از این مملکت خارج شوند. لذا برای پارامترهای جهش توسعهای ما نیاز به برنامه جدی براي صنعتی شدن داریم. ما بیشتر واردات انجام میدهیم. از نظر تئوریک در سیستمی که واردات زیاد شود خیانت به مملکت است. در کشور ما باید تولید صورت گيرد و اشتغال ایجاد شود و ارزآوری حاصل شود و رفاه برای مردم به وجود بیاید. ما میتوانیم این کارها را انجام بدهیم.
در همین سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مقام معظم رهبری تاکید کردهاند که قوای سهگانه لازم است بیدرنگ و در زمانبندی مشخص، زمینه اجرای سیاستهای اقتصادمقاومتی را فراهم کنند و زمینه را برای نقشآفرینی مردم و فعالان اقتصادی آماده کنند. همین که مقامات عالیرتبه کشور از عنوان کارآفرینی استفاده میکنند و عنوان میشودهمه مردم نقشآفرینی کنند و توسعه کارآفرینی اتفاق بیفتد، طرح این موضوعات چه کمکی میتواند داشته باشد در اینکه فرهنگسازی شود و در نهایت تاثیر خودش را نشانبدهد؟
هوشمندیار: موضوعی که مقام معظم رهبری مطرح کردهاند موضوعی بوده که در مورد آن کارِ کارشناسی انجام شده است و به کارِ کارشناسی باید احترام گذاشت. ما برای اینکه همه نیروهای خودمان را برای تحقق خواستهای که مقام معظم رهبری مطرح کردهاند بسیج کنیم در ابتدا باید بپرسیم که خصوصیسازی چه نقشی دارد. دولت فعلی یعنی دولت آقای روحانی اعتدال را مطرح کرده است. در این میان باید اقتصاد درونگرا و اقتصاد بازارمحور ایجاد شود و بخش خصوصی آن را اداره کند. امنیت سرمایهگذاری هم باید وجود داشته باشد. این کار، کار بخش خصوصی نیست بلکه این کار دولت است. دولت از درآمد نفت و منابع کشور استفاده میکند. در نتیجه دولت باید شفافسازی کند که پول نفت چه شد. چند میلیارد دلار از درآمدهای ما در خارج از کشور که بلوکه شده بود آزاد شد. دولت باید وضعیت این منابع آزادشده را اعلام کند و مردم بدانند با دولتی طرف هستند که حداقل میخواهد به نفع مردم کار کند. همه نهادها و بنیادها هم باید مالیات پرداخت کنند.
فرهنگسازی بايد از طریق آموزش انجام شود. این آموزش از سوي مدارس و دانشگاه باید عملی شود و این آموزشها به نحوی باشد که به درد صنعت بخورد تا اقتصاد مقاومتی تحقق پیدا کند. این یک مجموعه همهگیر است و با تکمحوری تحقق پیدا نمیکند؛ از دولت گرفته تا مردم و دانشگاه و مراکز صنعتی. همه باید دست به دست هم بدهند و فرهنگسازی شود. این آموزشها از دوره ابتدایی باید شروع شود. رسانهها نیز به مردم آموزش بدهند؛ برای مثال باید برای مردم توضیح داده شود که مثلا نقش تعاونیها در پیشبرد اقتصاد مقاومتی چيست. هنوز مردم و دولت ما میگویند که بخش تعاون هر چه جنس بنجل دارد به مردم میدهد. لذا رسانهها میتوانند نقش بسیار مهمی در اقتصاد مقاومتی داشته باشند.
سلیمانی: وقتی آقای دکتر هوشمندیار صحبت میکنند خیلی مستفیض میشوم و لذت میبرم. اما احساسم نسبت به صحبتهای ایشان مثل معلمی است که به شاگردانش میگوید باید نمره 20 بگیرید. اما سوال این است که چگونه نمره 20 بگیرند. چگونه شاگرد اول شوند. چگونه مهندس و پزشک شوند. فیزیک و هوش و پتانسیل جامعه ما چقدر است که ما شاگرد اول شویم و ما تولیدکننده باشیم و اقتصاد مقاومتی در بخش صنعت و کشاورزی و خدمات تحقق پیدا کند. به اعتقاد من باید کار از آموزش و پرورش شروع شود. شما نمیتوانید کار جمعی و اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی را بهراحتی محقق کنید. جامعه هنوز نگاه و ایدئولوژی خود را برترین میداند. آیا در مدارس ما کار جمعی انجام میشود. ما میتوانیم کار جمعی را در مدارس آموزش بدهیم و با درایت و برنامههای بهروز این آموزشها را انجام دهیم. سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مثل یک چتر است و مثل سایه روی سر است ولی همه این سیاستها باید عملیاتی شود تا اقتصاد مقاومتی تحقق پیدا کند. باید مشخص باشد از سوي چه کسی این سیاستها عملیاتی میشود.
قوای سهگانه طبق سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی موظف شدهاند نقشه راه را برای تحقق اقتصاد مقاومتی تهیه و تنظیم کنند.
سلیمانی: اگر فردی میخواهد دانشگاهداری کند و معلمی کند، نمیتواند مشاغل دیگری را هم بر عهده بگیرد. متاسفانه بخشی از آسیبها و معضلات جامعه ما ناشی از این است که پزشک ما میرود کار معلمی انجام میدهد و معلم هم کار پزشکی انجام میدهد. سازمانهای ما باید استراتژیهای 10ساله، 20ساله، 30ساله یا 100ساله داشته باشند.
دانشگاههایی مثل دانشگاه برکلی که در ایالت کالیفرنیای امریکا قرار دارند سند چشمانداز دارند و اصلا کار ندارند که چه کسی رئیسجمهور است. سند استراتژیک این دانشگاهها برای مدت 50 سال تهیه شده و روی سیستم گذاشته و بسته شده است. نهایتا ممکن است اصلاحاتی در این سندهای استراتژیک به عمل بیاید ولی تغییر نمیکند. آنها بهخوبی میدانند در درازمدت چه هدفی دارند. تصورم این است که اگر کار را به اهل آن و خردمندان و نخبگان جامعه واگذار کنیم میتوانیم به اهداف موردنظر دست پیدا کنیم. ما باید به نخبگانمان احترام بگذاریم. تمام معضلات ما ناشی از این است که به شأن نخبگان در حد و اندازه آنها احترام گذاشته نمیشود. مثلا من از لحاظ هوش و درایت آدم متوسطی هستم اما وقتی به خارج از کشور رفتم دیدم آدم باهوشی هستم. من با هوش و معدل متوسط وقتی به آن جامعه رفتم و فکر کردم برای خودم که آدم باهوشی هستم سپس متوجه شدم که نخبگان آن جامعه باهوش هستند که آن جامعه رونق دارد وگرنه مردم عین ماشین رفتار میکنند و در لاک خودشان هستند. هوش و درایتی که مردم ایران دارند هیچ جا ندارند. نعمتهایی که مردم ایران دارند هیچ جا ندارند. جغرافیای ایران بینظیر است. شما در آنِ واحد زمستان را در اردبیل و تابستان را در سیستان و بلوچستان و بهار و پاییز را به طور همزمان در استانهای دیگر دارید. این تنوع آب و هوايی در هیچ کشور دیگري وجود ندارد. قابلیتهای کشور ما باید دیده و شناخته شوند.
معینی: ما باید آموزشهای لازم را در آموزش و پرورش شروع کنیم و در آموزش و پرورش، زنجیرهای از آموزش تا پرورش و پژوهش و تولید را راه بیندازیم؛ یعنی باید خوب یاد بگیرند و بتوانند پژوهش کنند و به جمعبندی برسند. علاوه بر این، نباید آموزش و پرورش فقط و فقط تئوری یاد بدهد بلکه باید زمینه کارهای عملی را برای دانشمندان فراهم کند؛ البته خصوصیسازی شرکتهای دولتی هم بهدرستی اجرا نشد و شرکتها به اصطلاح «خصولتی» شدند.
یعنی نوع واگذاری شرکتها به صورتی بود که شرکتهای دولتی را به شرکتهای خصوصی دولتی تبدیل کرد.
معینی: با این اقدامات، خصوصیسازی به معنای واقعی انجام نشد و آن شرکتها واقعا خصوصی نشدند. خصوصيسازی یعنی اینکه مردم کشور را توانمند کنیم و وقتی به دانشگاه رفت و تحصیل کرد و فارغالتحصیل شد، توانمند شده باشد و بتواند مسئولیت را به عهده بگیرد و نه اینکه وبال دولت باشد. فرهنگسازی درباره موضوع کارآفرینی از طریق جامعه و صداوسیما باید انجام شود. اما انجام این کارها کافی نیست. وقتی شما بخواهید کار تولیدی انجام بدهید و کارآفرین باشيد با مشکلات زیادی روبهرو میشوید. اگر شما پول خودتان را در بانک سپردهگذاری کنید بانک به شما 25درصد سود میدهد. اما کدام کار تولیدی 25درصد سود دارد؟ من از بیش از 30 سال پیش در این زمینه در دانشگاه تحقیق و مطالعه کردهام. اگر یک کار تولیدی 15درصد سود داشته باشد خوب و عالی است. اما وقتی نظام بانکی ما بهراحتی 23درصد یا کمتر و بیشتر سود میدهد چه انگیزهای است که کار تولیدی انجام بدهند و حتی معلوم هم نباشد که موفق شود. بنابراین در این زمینه باید اقدامات زیادی انجام شود. نظام مالی ما باید اصلاح شود. این سیستم بانکی، در خدمت متکاثرین است. در حالی که سیستم بانکی باید در خدمت کسانی باشد که میخواهند فعالیتهای تولیدی داشته باشند.
کسانی که شغل و کار ندارند و ازکارافتاده باشند و پشتوانه ندارند ممکن است یک مقدار پول داشته باشند و این پول را در بانک سپردهگذاری کنند. تورم در سال 92 معادل 35درصدبوده است و نرخ سود سپردهها 23درصد بوده. فردی که پشت و پناهی ندارد حتی اگر پول خود را در بانک سپردهگذاری کند باز ضرر می کند. بر چه مبنا سپردهگذاران را متکاثرینمیدانید؟
معینی: ما اگر شاخصها را یک مقدار کنترل کنیم تورم کاهش پیدا خواهد کرد. به نظر میرسد چند شاخص مهم وجود دارد که اولین آن سود بانکی است. ما بالاخره مسلمان هستیم. خدا هم در قرآن در این زمینه توضیح داده و میگوید اگر وارد ربا شدید وارد جنگ با خدا شدهاید. ما باید بررسی کنیم که چرا نرخ سود بالایی داریم. این سوال قابل طرح است که آیا سود بانکی، عامل تورم است یا تورم عامل نرخ سود بانکی. من فکر میکنم عمدتا بیتوجهی ما به مبانی دینی و ملی این مشکلات را پديد آوردهاند. البته ممکن است یک عده افراد بیچاره هم باشند و چارهای نداشته باشند که سپردهگذاری کنند و از این طریق زندگی کنند. اما عدهای هم هستند که پول خود را وارد بازار طلا و غیره میکنند یا وارد بانک میکنند و 23درصد سود میبرند. با این اوضاع، اقتصاد سالم شکل نمیگیرد. شاید یکی از عوامل تورم، همین نرخ سود بانکی است. ما باید از پولهای اضافی مالیات بگیریم. در کشورهایی که سرمایهداری هستند گاهی اوقات تا 60درصد هم مالیات میگیرند. با انجام این نوع اقدامات میتوان تورم را کنترل کرد.
به اعتقاد شما در حوزه آموزش و ارائه آموزشهای لازم برای توسعه کارآفرینی الان ما چه وضعیتی داریم و چه مشکلاتی داریم؟
معینی: بحث آموزش در دبستان و دبیرستان جداست و تخصص بنده هم نیست که در این زمینه صحبت کنم. ولی در دانشگاهها از لحاظ آموزش تئوری، وضع ما خیلی عالی و خوب است. وقتی ما با خارج از کشور مقایسه میکنیم هنگامي که دانشجویان ایرانی به خارج از کشور میروند در مقایسه با دانشجویان کشورهای دیگر، از لحاظ تئوری هیچ چیزی کم ندارند. در دروس فنی اینطور است و از لحاظ کیفیت قابلمقایسه نیستند مخصوصا دانشگاهای معتبر ما یا دانشگاههای دولتی ما، خیلی سطح بالایی دارند. اما ما دو ضعف داریم: یکی اینکه این آموزشها در حد تئوری باقی مانده است. اگر بخواهند آموزشها را عملیاتی و کاربردی کنند، خیلی آن سرنخها را در آموزش مبهم گذاشتهایم. در این زمینه باید کار شود که چگونه میتوان این آموزشها کاربردی و عملیاتی شود.
دوم اینکه در جاهایی که نیاز دارند این آموزش تئوری، کاربردی شود آن بنگاهها و مراکز هم که شاید تحت عنوان مراکز و شرکتهای دانشبنیانباشد، کم داریم؛ یعنی ما تعداد زیادی شرکتهای دانشبنیان میخواهیم که دائما با دانشگاهها مرتبط باشند و از دانشگاهها بخواهند که از لحاظ پژوهشی چه کاری را انجام بدهند که وقتی نتیجه به دست آمد، نیازی از جامعه و صنعت رفع کنند. در بحثهای سختافزاری و نرمافزاری و همه نوع این موضوع مطرح است. حتی در بحثهای مدیریتی این موضوع میتواند مطرح باشد که مثلا ما این معضل مدیریتیاي که داریم چگونه برطرف میشود یا مثلا این محصول را نياز داريم و چگونه باید تولید شود یا این تکنولوژی را میخواهیم، چگونه باید ایجاد شود. وقتی جایی نبود که بگوید من این را میخواهم، این مشکلات هم وجود دارد. امروزه هم بازار، کششی و فشاری نیست. به قول امروزیها باید مشتریمدار باشیم؛ یعنی اگر مشتری چیزی را میخواهد برایش تولید میکنیم ولی اگر مشتری نیست دانشگاه هم خودبهخود انگیزهاش کم میشود که این دانش تئوری بسیاری قویای را که دارد به نیمهصنعتی تبدیل کند و شرکتهایی که واسط هستند آن را به صنعتی تبدیل کنند و کارآفرینی ایجاد شود. وقتی که به این صورت شود شما بدانید که تمام فارغالتحصیلان ما میتوانند به کار مشغول شوند و شغل داشته باشند یا اغلب فارغالتحصیلان ما سر کار بروند و کارهای جدید و خوب داشته باشند. الان که اینطور نیست باید دنبال کاری بگردند و خیلی از اوقات ممکن است کاری که پیدا میکنند مرتبط با رشته و تخصصی که داشتهاند، متاسفانه نباشد.
یعنی شما تفاوت قائل میشوید بین اینکه دانشگاه کار آموزشی انجام بدهد یا کار پژوهش انجام بدهد با اینکه بتواند مرتبط با صنعت باشد و غفلت از صنعت نداشته باشد؟
معینی: در واقع همه این موارد با هم است. ما باید هم غفلت از صنعت نداشته باشیم و هم پژوهش ما باید هدفمند باشد و هم آموزش ما باید در راستای این باشد که بالاخره دانشجو میخواهد وارد کار صنعت و بازار شود. در نهایت نمیخواهد روی فضا صحبت کند بلکه باید در زمین صحبت کند. او باید بداند همه فرمولها و تئوریها در جایی کاربرد دارند و او باید این موضوع را بداند. باید یک مشتری داشته باشد و بگوید پروژه تو مثلا این است و تو برو این را طراحی کن یا بررسی کن تا ببینیم اشکال کار در کدام قسمت است یا طراحی کن و بیاور. استاد هم کمک کند و کار بهتر شود. دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتري کمک کنند و نهایتا یک زنجیره ایجاد شود. زنجیره دانش پژوهش صنعت باید ایجاد شود وگرنه اگر این زنجیره بریده شود و مثلا دانش، خیلی قوی و عالی باشد یا تئوری در سطح بالایی باشد و بخواهیم آن را به فناوری تبدیل کنیم و بلد نباشیم، دچار مشکل هستیم یا جایی که باید از ما بخواهد این تبدیل انجام شود وجود نداشته باشد یا خیلی محدود باشد، این زنجیره بریده میشود. اگر غایت هر چیز، غایت محکمی نباشد خودش شل میشود.
کارآفرینی را فقط از مسیر ایجاد شرکتهای دانشبنیان قابل تحقق میدانید؟
معینی: حداقل یک بخش عمدهاش این است. چون بالاخره دانشگاه این تئوری را به دانشجو یاد میدهد. همراه آن هم پژوهش را یاد میدهد. از این آموزش و پژوهش در کجا باید استفاده کنند. چه نهادی میتواند در اینجا حلقه واسط باشد؟ شاید گاهی اوقات، صنعت به طور مستقیم این کار را انجام ندهد. صنعت میخواهد یک چیز آماده کسب کند. صنعت مثلا میگوید به من قالب یا نقشه را بده من میخواهم تولید کنم و به مشتری آن هم بگو چه کسی است تا محصول تولیدشده را بفروشم. اگر ما بگوییم یک کار تحقیقاتی انجام شود. ممکن است چندین مرحله اصلاحات روی آن انجام شود و بازاریابی شود و طرح صنعتی آن تهیه شود و نهایتا به تولید انبوه برسد. در این ميان، این شرکت دانشبنیان است که میتواند این کار را انجام بدهد؛ یعنی طرح پژوهشی را بگیرد و با دانشگاه تعامل داشته باشد. از آن طرف هم با صنعت تعامل داشته باشد و این وسط هم خودشان کارهایی انجام بدهند و مثلا تولید نیمهصنعتی یا تولید در مقیاس محدود را بتوانند انجام بدهند و در نهایت خودشان یا شرکتهای دیگری که در این حوزه فعال هستند خدمات را ارائه بدهند و دانش فنی و تخصص خودشان را در اختیار آنها قرار بدهند و آن دانش فنی به تولیدی منجر شود که مشتری دارد.
اگر شرکتهای دانشبنیان بتوانند این کار را انجام بدهند موفقیت حاصل میشود. به نظر میآید شرکتهای دانشبنیان یکی از عمدهترین نقشها را میتوانند به عهده داشته باشند. نمیخواهم بگویم که هیچ راه دیگری وجود ندارد. ممکن است راههای دیگری هم باشد. اما از بهترین حلقههایی که میتواند تکمیلکننده باشد همین شرکتهای دانشبنیان هستند.
آقای دکتر معینی، شما رئیس دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت هستید. آیا هدف از این عنوان و نامگذاری برای دانشگاه این بوده که علم و صنعت با هم در نظرگرفته شوند یا هدف این بوده که دانشگاه فقط آموزشی و پژوهشی باشد. از ابتدا هدف چه بوده است؟
معینی: البته صنعت نه به این معنا که ما بخواهیم وارد تولید انبوه شویم. یعنی علمی را در دانشگاه آموزش بدهیم که صنعت بتواند از آن استفاده کند. مهندسی که ما در دانشگاه تربیت میکنیم فوری جذب صنعت شود. بتواند در صنعت حرفی برای زدن داشته باشد. وقتی وارد صنعت شد اینطور نباشد که دست و پا فلج باشد و تازه بخواهد شروع به کار کند و یاد بگیرد که چه کار کند و چطور تعامل کند و یک دوره یکساله و دوساله و سهساله بخواهد یاد بگیرد تا تازه بتواند با آن صنعت هماهنگ شود. هر صنعتی یک آموزش اولیه دارد. ما نمیخواهیم بگوییم یک مهندس بهراحتی میتواند وارد هر صنعتی شود ولی باید ما در دانشگاه به او ابزارهایی برای کار بدهیم؛ مثل یک تکنسین که یک جعبهافزار دارد و
میداند در کجا و از چه چیزی استفاده کند. این جعبهافزار باید درست و حسابی باشد و بداند که این ابزارها، همه کاربردی هستند. یعنی پیچ و مهرههای صنعت با این ابزار میخواند و فقط باید بفهمد که کدام ابزار و آچار به درد کجای صنعت میخورد و بتواند آن را به دست بگیرد و آن پیچ را شل و سفت کند. حداقل باید این کار را در دانشگاه به دانشجو یاد بدهیم. اما اگر فقط تئوری آموزش بدهیم استفاده از جعبه آچار را یاد نگرفته است و فقط برای او تعریف کردهایم که نیروی گشتاور آچار این است ولی آچاری دست او ندادهایم که بخواهد برود پیچ و مهره باز کند.
سلیمانی: باید استادان و کارآفرینانی که عملا و پلهپله رشد کردهاند و کارآفرین شدهاند کنار استادان علمی کارآفرینی قرار بگیرند و فکری برای جامعه و جوانان بکنند؛ البته فکر عملی و نه فقط تئوری. متاسفانه در اکثر جاهایی که آموزش کارآفرینی داده میشود فقط استادانی که تئوریهای کارآفرینی بلدند فعالیت میکنند و مباحث علمی خودشان را ارائه میدهند. در صورتی که کارآفرینی که عملا خودش، مراحل بیزینس و فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی و حتی اجتماعی را طی کرده است در کنار علوم علمی میتواند مبحث راهگشایی برای جامعه و جامعه جوانان ما باشد.
هوشمندیار: ما اگر میخواهیم آموزشها را کاربردی و واکاوی کنیم و با تحلیلگری به آن بپردازیم باید توجه داشته باشیم که پوسته اقتصاد ما، اقتصاد فولادی و دولتی است. این موضوع مربوط به نظام جمهوری اسلامی هم نیست. حداقل اگر از زمان رضاشاه یعنی از سال 1300 شمسی را در نظر بگیریم. از آن دوره تاکنون همه چیز تحت سیطره و تحت پوشش افکار دولت بوده است. حالا ما باید ببینیم چه کاری میتوانیم انجام بدهیم. از سال 1980 در تمام مواردی که برای توسعه در نظر گرفتند این بود که میخواستند بخش خصوصی را فعال کنند. اینطور هم نیست که بگوییم همه کارها توسط بخش خصوصی اجرایی میشود. کشورهای جنوب شرقی آسیا مثل سنگاپور و اندونزی را میبینیم که از سال 1980 به بعد چه رشدهایی داشتند و الان در حوزه اقتصادی کشور خودشان در چه درصد بالایی قرار دارند. هندوستان هم همینطور است.
ما اگر تمام آموزش عالی کشورمان را نگاه کنیم حتی تعویض رؤسای دانشگاهها از سوي رئیسجمهور قبل و در هشت سال گذشته انجام شده است؛ یعنی انتخاب رئیس دانشگاه هم به این صورت است. این معضلی است و به اقتصاد دولتی ما برمیگردد. دولت در مورد آموزش اگر میخواهد اقدامی انجام بدهد باید یک توسعه ایجاد کند. پارامترهای توسعه به این صورت است که دانشگاهها خودشان استادان را انتخاب کنند. ما باید بررسی کنیم که در همه سالهای گذشته چه تاثیری بر نیروی انسانی داشتهایم. در مناظرهای که چند هفته قبل در شبکه یک برگزار شد من شرکت کردم و موضوع مناظره هم در رابطه با خودروسازی و کارآفرینی بود. در آنجا موارد بسیاری را توضیح دادم. در 27 سال بعد از جنگ تحمیلی تمام مدیرانی که در رأس کار هستند حدودا 2هزار نفرند که در گردابه و زنجیرهاي از غیر تولید و غیر آموزش و غیر کارآفرینی دارند دور میزنند. ما این نوع مشکلات را داریم و در چنین فضایی شخص کارآفرین چه کار ميتواند انجام دهد. کارآفرینی از دانشگاهها شروع میشود. کارآفرین، یک دانشجوی فوقلیسانس و دکتري است که ذهنش باز است و روشنفکر است. او اگر بخواهد کارآفرینی کند، در کجای کار قرار دارد؟ کارآفرینان ما به کشورهای دیگر میروند و انواع و اقسام مدالهای رنگی را کسب میکنند ولی چرا به کشورمان برنمیگردند.
برای اینکه در آن کشورها از نظر اقتصادی، فضای آزاد درسی، آرامش کاری و هم آرامش مسکن، در هر صورت در رفاه هستند. آیا در ایران این اتفاق میافتد که کارآفرینی ایجاد شود؟ جواب منفی است. اما حالا باید چه کار کرد. به نظرم کارآفرینی را باید از آموزش و پرورش شروع کرد و بعد در دانشگاهها صیقل داده شود. این افراد باید شناسایی شوند و قابل شناسایی هم هستند. هر گروه دانشگاهی میتواند این افراد را به صنعت معرفی کند و در صنعت شریک شوند. دانشجویان و کارآفرینان ما در مسابقات رباتیک در کشورهای جهان اول شرکت میکنند و مدال میآورند.
ما میتوانیم این کار را در داخل کشور انجام بدهیم؛ اول ایجاد منافع مالی برای دانشجو یا کارآفرین در هر سطحی، مهم است؛ چه در صنعت و چه در آموزش. دوم ایجاد رفاه نسبی است و سوم دادن تسهیلات برای تحقیق یا بررسی یک موضوع به دانشجو یا گروه دانشجویی یا گروه صنعتگر است. تسهیلات مالی، عامل رشد است. این رشد باید کنترل و تقویت شود. این منابع مالی باید از طرف دولت اعطا شود. دولت منابع نفتی را دارد. این منابع باید به بخش رفاه اجتماعی و زیربنایی اختصاص داده شود و نیروی انسانی یا سرمایه انسانی، ایجاد کارآفرینی کند.
من هم مثل دوستانی که به طور پایهاي به قضایا نگاه میکنند معتقدم که پایه و اساس همه چیز همین دانشبنیان بودن است. دانشبنیان، حرکت شناخت یک پدیده است. دولت در این زمینه باید فرهنگسازی کند و دولتمردان باید به این موضوع اعتماد کنند و این اعتمادسازی هم وارد مراکز آموزش عالی ما شود.مدیرانی که کلا در صنایع ما هستند همه به زنجیره بخش دولتی ما وصل هستند؛ یعنی اصلا به دنبال نوآوری و کارآفرینی نیستند. چون بودجهای برای ادارات و دولتمردان تصویب میشود. میتواند کنترل بر نحوه مصرف بودجه وجود داشته باشد ولی عملا کنترلی وجود ندارد. این مسئولان در واقع میگویند پول بادآورده از نفت است و ما فقط باید هزینه کنیم. اصلا نیاز به تفکر و اندیشه نو ندارند.
خلاقیتی برای کسب درآمد جدید اتفاق نمیافتد؟
هوشمندیار: بله. دولت باید جا، فضا و امنیت بدهد و کار بخواهد. دولت هنوز پوسته فولادی دارد و در زمینه کارآفرینی موثر عمل نکرده است.
در حوزه عمل، دانشجویان بعد از فارغالتحصیلی وارد بازار کار میشوند. تعداد زیادي از جمعیت کشور ما هم اصلا وارد بازار کار نمیشوند. دولت به عنوان سیاستگذار یاوزارتخانههایی که با این موضوع مرتبط هستند چه اقداماتی در زمینه توسعه کارآفرینی انجام دادهاند؟
معینی: بحث شرکتهای دانشبنیان را مطرح کردم. نکته دیگري که مطرح است زمینههای کاریاي است که مردم میتوانند وارد آن شوند. دولت بايد این زمینهها را به نحوی معرفی کند و به نحوی اطلاعات لازم برای شناسایی آنها را در اختیار مردم قرار بدهد تا یک فارغالتحصیل بداند اولویت در بازار چيست و چه کاری میتواند انجام بدهد. اگر غیر از این باشد اوضاع فرق میکند. حتی اگر پولی داشته باشند متاسفانه وارد کارهای کاذب میشوند. در حال حاضر بخش عمدهای از جمعیت ما وارد کار کاذب شدهاند؛ مثل خریدوفروش، دلالی و کارهای بسیار بیارزش ديگري برای اقتصاد ولی جیب پرکن. باید زمینه این کارها را از بین برد و دولت باید زمینه این نوع کارها را بخشکاند. اینطور نباید باشد که کسی بیزحمتترین کارها، برایش پردرآمدترینها باشد. هر دوره هم به یک صورت است. مثلا امروز خریدوفروش طلا و فلان است. یک روز دیگر خریدوفروش ارز رواج پیدا میکند. یک روز سرمایهها را وارد خریدوفروش ملک میکنند و یک روز سرمایهها به طرف ساخت مسکونی میرود. بعضی از این کارها واقعا براي اقتصاد، مضر است. البته ساختن و فروختن منزل مسکونی بد نیست. اما باید با سود عادلانه باشد. دولت باید زمینه کارهایی را که پرمنافع و کمدردسر است از بین ببرد و در عوض کارهای پراستفاده برای مملکت رونق بگیرد و باید اقداماتی انجام بدهیم که پرمنفعت برای مردم هم بشود.
در حال حاضر بيشتر بازارهای ما بازدهی ندارند. صنعتمان در رکود است. بازدهی بورس ما منفی شده و مردم پولهای خودشان را به سمت بازار طلا و ارز و سکه میبرند. برخیمعتقدند که دولت فعلی تلاش میکند این نقدینگی مردم را که به سمت این بازارها میرود، بسوزاند و بر باد بدهد؛ یعنی معتقدند دولت این طور سیاستی را در پیش گرفته است.وقتی که رکود در صنعت دیده میشود و بورس چنین اوضاعی دارد، مردم باید چه کار کنند؟
معینی: اقتصاد، قبل از هر چیزی که بخواهیم به آن بپردازیم، ریشهاي اخلاقی دارد. اینکه مردم فقط دنبال این باشند که چه کار کنیم یک تومان را دو تومان کنیم و دو تومان را سه تومان کنیم، این چيزي جز مادیگرایی غربی و لیبرالیستی و پوزیتیویستی نيست و این افکاری است که اقتصاد غرب، همه را بیچاره کرده است؛ یعنی فقط دنبال پول و درآمد هستند. چرا دنبال خدمت نمیرویم و چرا دنبال این نمیرویم که خلأ اقتصادی کشور را پر کنیم.
سلیمانی: همین که دانشکده کارآفرینی را تاسیس کردند که چند سالی از آن نمیگذرد و همین که در تمام سازمانهای دولتی، اتاق کارآفرینی راه انداختهاند. بخش خصوصی هم مدرسه کارآفرینی را ترویج میدهد. از طرفی هم تمامي بخشهای دولتی و نیمهدولتی و خصوصی موظف شدند که مباحث کارآفرینی را ترویج بدهند و از طرفی هم اتاقی و فضایی جهت توسعه این کار تاسیس کردند. تمام بخشهای دولتی، مسئول کارآفرینی دارند و این نشانه خوبی است ولی کار سطحیاي است. این نوع اقدامات احتیاج به محتوا دارد و عجین شدن با کارآفرینان موجود تا اینها بتوانند تیمی شوند برای الگوسازی در جامعه.
هوشمندیار: ما میتوانیم خوشبین باشیم چون در دولت یازدهم وزرایی در راس کار قرار گرفتهاند که وزرایی شناختهشده و دانشمحور هستند. یک سالی از عمر این دولت گذشته است. امیدوارم با توجه به روندی که پیش میرود به موفقیت دست پیدا کنیم. خروجی این دولت به نظر میرسد که در بخش اقتصاد، صنعت و سیاست خارجي، مثبت خواهد بود.در هشت سال گذشته به جای اینکه ما صادرات و تولید داشته باشیم، بیشتر واردات داشتیم. این واردات دولتی فساد زیادی ایجاد کرد. ما مضرات و ضررهای آن وضعيت را دیدیم و دولت کارایی نداشت. امیدواریم یک برنامهریزی منسجم صورت بگیرد و ضعفهایی را که در دولتهای گذشته داشتهایم، مشخص و برطرف کنند.
آقای دکتر ربیعی، وزیر کار، رفاه و تامین اجتماعی در مراسم کلنگزنی ساختمان جدید دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران در سال 92 گفته بود که ما از هر جهت نیازمند یک جنبشکارآفرینی هستیم چون در حال حاضر یکونیم میلیون نفر بیکار داریم و چهارونیم میلیون نفر دانشجوی آماده ورود به بازار کار و برای اشتغال راهی به جز کارآفرینی وجود ندارد. آیاواقعا این جنبش کارآفرینی میتواند ایجاد شود که اشتغال و توسعه کارآفرینی عملی شود؟
سلیمانی: حرف درست و متقن را آقای دکتر ربیعی گفتهاند ولی این جنبش پشتوانه و نیروی انسانی میخواهد. سرمایه ملی و پشتوانه مالی میخواهد. همچنين متخصصان هر جغرافیایی بايد پیشبینی بجا و مناسب با فعالیتهای اقتصادی هر منطقه جغرافیایی را داشته باشند و نه اینکه در کویر فعالیتی را راه بیندازیم که اصلا نامناسب با محیط آب و هوایی آنجاست یا برعکس و در آب و هوای مساعد و مرطوب فعالیتی را راه بیندازیم که اصلا مناسب آن هوا نیست. به همین دلیل، هم بررسی زمینشناسی و هم بررسی مهندسی کل اجتماعی و پشتوانه بانکها میتواند جنبش کارآفرینی موردنظر آقای ربیعی را ایجاد کند. البته همه باید با هم باشیم. نمیتوان فقط با حرف یا با یک اتاق کارآفرینی در یک سازمان یا با یک تفکر در این زمینه موفق بود. پشتوانه بانکها باید ضمانت عملی این تفکر باشد و از نوکارآفرینان و کارآفرینان حمایت شود.
معینی: صددرصد امکانپذیر است اما صرفا با صحبت کردن نمیشود. با حلوا حلوا کردن، دهان شیرین نمیشود. اگر ما بخواهیم کارآفرینی توسعه پیدا کند باید قسمتهای مختلف اقتصادمان با هم مرتبط باشند؛ یعنی یک سیستم و یک منظومه را با هم تشکیل بدهند. فرض کنید یک زمان مناطق آزاد تجاری را تاسیس کردیم که راحت بتوان تولید کرد و بدون دردسر و بدون مسائل گمرکی، بتواند صادرات کشور را افزایش بدهند. اما در آخر نتیجه چه شد؟
الان مناطق آزاد، مرکز واردات قاچاق شده است. خیلی از این مراکزی که به اسم مناطق آزاد هستند مرکز واردات کالای قاچاق و غیرقاچاق شده و مرکز ضربه زدن به تولید کشور شده است. اگر قرار است این مناطق به این صورت فعالیت کنند و وام بانک هم به آن صورت باشد و واردات، بیرویه باشد اگر 100 تا دانشکده کارآفرینی هم درست کنیم، به جایی نمیرسیم. بعد هم میلیاردها تومان برای کارآفرینی اختصاص بدهیم چه کاری میتوان برای آن انجام بدهیم. اول باید جلوی واردات بیحساب را گرفت. ما باید مناطق آزاد را سازماندهی کنیم تا به نحو درستی کار کنند. این مناطق قرار بود کار تولیدی انجام بدهند و نه اینکه کالا وارد کنند و خیلی از آن هم قاچاق باشد یا اینکه کالای غیرقاچاق هم باشد و بعد وارد کشور شود.
هوشمندیار: این مواردی که اعلام میکنند صورتمساله است. برای کاربردی کردن کارآفرینی، ما در بخش صنعت باید نوآوری در تولید داشته باشیم. تولید ما حتما نباید صنعتی باشد. تولیدمان ممکن است در کشاورزی باشد. کشاورزان ما در حال حاضر که برنج، چای و گندم تولید میکنند در کجا قرار گرفتهاند. همه کارآفرینان ما در رشته مکانیک و الکترونیک تحصیل نکردهاند بلکه در رشته خاکشناسی و کشاورزی هم هستند. ما میتوانیم کارآفرینان را به سمت کشاورزی سوق بدهیم و کشاورزی را با روشهاي مدرنیزاسیون نيز داشته باشیم، یعنی نیروی ما از ماشینآلات با بازدهی بالا استفاده کنند و نیاز داخلی را تامین کنند و صادرات هم داشته باشند. در بخش صنایع هم همینطور است. صنعت فقط محدود به خودروسازی نیست. ما صنعتگران قطعهساز در کشورمان هم داریم که شیرآلات را به آلمان صادر میکنند. همه این صنعتگران و تولیدکنندگان باید حمایت شوند و وامهای بلاعوض به آنها داده شود یا با نرخ کم به آنها تسهیلات بدهیم.جنبش کارآفرینی میتواند هویت خود را اعلام کند. برای مثال خانه کارآفرینان، انجمن کارآفرینان یا سازمان خاصی پیگیر این کار باشد و اساسنامهای را اعلام کنند که چه کارهایی میتوانند انجام بدهند. خانه تعاون در کشور شکل گرفته و هویت خود را اعلام کرده است. تمام تعاونیهایی که کارآفرین هستند جمع شدهاند و در این زمینه فعالیت میکنند. این کارآفرینان باید زودتر هویت خود را اعلام کنند و با کشاورزی و صنعت و آموزش عالی هماهنگ شوند، طرح و برنامه خودشان را ارائه کنند، سخنرانیهایی داشته باشند و بگویند که چه کارهایی را میتوانند انجام بدهند و مقدار بودجه و زمانبندی آن را هم اعلام کنند.
در ضمن در توفان و باد که انسانها نمیتوانند فکر کنند. دلالها در این ميان منافع زیادی کسب میکنند. وقتی که اوضاع وخیم و در تلاطم باشد به ضرر کارآفرین میشود و رانتخواران یا دلالان ریشه در دولت میدوانند. برای مثال ما در داخل کشور میتوانیم واگن قطار تولید کنیم ولی در عمل میبینیم که واگنهای قطار را از چین وارد میکنند و میلیاردها تومان در دولت قبل نصیب افراد خاصی شد. این موارد به ضرر کارآفرین و به نفع دلالان و رانتخوارانی است که به دولت نزدیک هستند.
معینی: ممکن است درصدی از مردم باشند که پول خیلی محدودی دارند و چون هیچ کار دیگری نمیتوانند با آن انجام دهند آن پول را در بانک سپردهگذاری کنند. این کار را تایید نمیکنم ولی امکان دارد از روی ناچاری این کار را انجام بدهند. اما در خیلی از موارد از روی ناچاری نیست. افراد زیادی هستند که سرمایه سنگینی دارند و مثل شخصي نیست که فقط 5میلیون یا 10میلیون تومان پول داشته باشد. متاسفانه بانکها هم وارد خریدوفروش سکه و ارز میشوند و یک طرف 23درصد سود میدهند ولی در اقتصاد سالم، کار تولیدی از قدیم سود 15درصد و 10درصد دارد. اما بانک 23درصد سود میدهد. کدام انگیزه میماند که سراغ کار ریسکدار تولیدی برود که خیلی اوقات ممکن است این سود 10درصد یا 15درصد را هم نداشته باشد. از آن طرف هم بانکها در تولیدات، منابع، امکانات و سرمایه انحصار کسب میکنند تا ملک، دلار و سکه و حتی یک موقع هم سهام در اختيار آنها باشد. وقتی انحصار به دست بیاورد قیمت هم تعیین میکند. در حوزه توسعه کارآفرینی، اطلاعات خیلی جزئی ندارم که بیان کنم ولی میدانم که دولت به دنبال این است که رکود اقتصادی را برطرف کند و در وهله اول رکود نباشد. رکود نبودن، خوب است ولی اگر از روشهای غلط استفاده کنیم کار بدتر خواهد شد. مثلا یک مدت سود بانکی را بالا بردند. برای اینکه پولها و نقدینگیها را جمع کنند. دوباره گفتند نرخ سود بانکی را برگردانیم و کم کنیم. هر کاری که بیمبنا باشد بالاخره در جایی مشکل ایجاد میکند. اگر سود بانکی را بالا ببریم کار تولیدی تعطیل میشود. سود بانکی را پایین بیاوریم ممکن است سراغ خریدوفروشهای کاذب بروند. اما باید مکانیسمی را ایجاد کنیم در مجموعه اقتصاد، تولید، بانک و مالیات که اینها خودکنترل باشند.
وقتی که فردی سودهای سرشاري از طریق دلالی و خریدوفروش و واسطهگری کسب میکند و حتی خود بانکها این سودهای سرشار را به دست ميآورند ولی مالیات قابلتوجهی از آنها نمیگیریم خب معلوم است که این کار را رها نمیکنند. اگر از آنها بهموقع مالیات گرفته شود اوضاع بهتر میشود. سیستم مالیاتی ما باید دقیق باشد؛ یعنی روی ریال به ریال پولی که ما کسب میکنیم باید حساب کنند و بفهمند که مالیات آن را پرداخت کردهایم یا نه. الان اگر فردی مبلغ 100میلیارد تومان در بانک سپردهگذاری کند از او نمیپرسند که این پول را از کجا آوردهای.
یعنی این وضع فعلی به نفع فعالیتهای دلالی و واسطهگری و به ضرر کارآفرینی و خلاقیت است.
معینی: بله. دقیق همینطور است. به ضرر کار تولیدی است. با این وضع تولید تشویق نمیشود. میگویند به بخش تولید وام بدهید ولی این موضوع فقط در حد صحبت کردن و صوری است و وام نمیدهند و اگر بدهند با هزار و یک دردسر همراه است. اما بانکها در کارها و سرمایهگذاریهای خودشان بهراحتی این کار را با استفاده از سپردههای بانکی انجام میدهند. در حوزه تجارت، واردات و امثال آن، خیلی راحتتر تسهیلات بانکی داده میشود. همه این موارد، اقتصاد مقاومتی و تولید ملی را نابود میکند. وقتی سود واردات بیشتر از سود بخش تولید باشد و قابل مقایسه با کار تولیدی نباشد، کدام آدم عاقل اقتصادی روی تولید سرمایهگذاری ميکند مگر اینکه از رانت استفاده کند و از اين طریق بخواهد کار تولیدی انجام بدهد و یک وام 20میلیارد تومانی بگيرد و 10میلیارد را به سمت کارهای کاذب ببرد و دلالی و خریدوفروش ملک انجام بدهد و با 10میلیارد دیگر کار تولیدی کند و هم تولید را داشته باشد و هم سود کاذب دلالی و واسطهگری را داشته باشد.
خانم سلیمانی شما در نهادهای غیردولتی فعالیت داشته و دارید و عضو موسس و عضو هیاتامنای بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان هستید و همچنین عضو موسس و عضوهیاتمدیره انجمن صنفی زنان مدیر کارآفرین و انجمن ملی زنان کارآفرین هستید. در اساسنامههای همه این سازمانهای مردمی تاکید بر ترویج و توسعه کارآفرینی شده وحمایت از زنان کارآفرین و مثل بنیاد توسعه کارآفرینی حمایت از کارآفرینی جوانان هم مطرح شده. با این نوع اقدامات شما فکر میکنید چه تاثیری میتوانید در توسعه کارآفرینیداشته باشید؟
سلیمانی: علاوه بر مواردی که شما ذکر کردید عضو هیاتامنا و عضو هیاتمدیره انجمن خیریه یاس هم هستم. من این شبکهای را که دارم میشناسم هرچه من تقویت شوم از جهت فکری هم موثر خواهد بود. من به هر حال یک موسسه فرهنگی و هنری تاسیس کردم. یک موسسه غیرانتفاعی و آموزشگاه هم داشتم. از طرفی من خودم معلم بودم. از روستاها شروع به تدریس کردم تا اینکه نیروی رسمی آموزش و پرورش شدم. آخرین نیروی رسمی منطقه یک بودم که الان خودم را بازخرید کردهام و به علت مشغله زياد متاسفانه دیگر نمیتوانم به این کار در آموزش و پرورش ادامه بدهم. ولی الان در انجمن خیریه یاس و بنیاد توسعه کارآفرینی و انجمن ملی زنان کارآفرین و انجمن صنفی زنان کارآفرین و دو، سه نهاد غیردولتی دیگر که الان خیلی فعال نیستند، عضو هستم. وقتی که ما با سازماندهی دولت، تقویت شویم از لحاظ علمی و مالی و بسترسازی و اینکه نخبههای کارآفرینی، یک شبکه شوند و طرحی را بریزند و این نخبهها یک نهاد مردمی تشکیل بدهند و با حمایت بانکهایی که واقعا پشتیبانی عملی خوبی میکنند و با هماهنگی مقامات دولتی، میتوانیم با پتانسیل کارآفرینان که در بطن جامعه هستند راهگشا باشیم و ایده بدهیم و ایدهها عملی شود. پابهپای ایدهها تا ختم به نتیجه شدن پیش برویم. از طرفی هم باری از روی دولت برداشته میشود.
دولت هم میبینیم که دائم سرمایهگذاری میکند ولی متاسفانه بخش اعظم آن به خاطر کارشناسهای غیرخبره یا کارشناسهایی که موقت هستند یا از این سازمان به آن سازمان انتقال پیدا میکنند، سرمایه ملی ما هدر میرود. اما کارآفرینان بخش خصوصی اگر کمک کنند و با نخبههای کارآفرینی قرارداد پیمان مدیریتی ببندند، تضمین ختم به سلامت فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی کشور است.
در قالب بنیاد توسعه کارآفرینی پنج حوزه کاری برای فعالیت بنیاد تعریف کردهاید؛ از جمله اینکه اتاق کارآفرینی تشکیل بدهید. در هنرستان پسرانه علم و صنعت محمدشهر کرجاتاق کارآفرینی را دایر کرده بودید. در مدرسه دخترانه کار و دانش کوثر و هنرستان رسالت بیرجند هم اتاق کارآفرینی دایر کرده بودید و همچنین در قائن و یزد. آیا فکر میکنید با ایننوع اقدامات میتوان فضای مناسب را برای خلاقیت و کارآفرینی ایجاد کنید؟
سلیمانی: به هر حال این اقدامات، یک شروعی است. اگر بدنه جامعه و نیاز جامعه جواب بدهد و دولت هم حمایت کند فکر میکنم این کار، شروع خوبی است. در زاهدان زنان سرپرست خانوارها را جمع کردیم و به آنها آموزش سوزندوزی دادیم و تیمسازی شد. دولت هم مکانی را به این کار اختصاص داده است. شروع این کار از سوي ما بود که فرهنگسازی کردیم و خانمهای کارآفرین و سوزندوز زاهدان را شناسایی کردیم و دولت هم وقتی که این اقدامات را دید کمک کرد و فضایی را برای محل کار آنها در اختیار گذاشت. دولت یا بخشهای دیگری هم که دستی بر قدرت دارند فضایی را اختصاص دادند به این کارآفرینان و نوکارآفرینان سوزندوز زاهدانی.به هر حال باید اشاعه اتفاق بیفتد و باید فرهنگسازی شود و بعد هم دولت پتانسیل ما را ببیند و ما هم بتوانیم از پتانسیل دولت، بهره مفید ببریم به نفع جامعه.
در سایت اینترنتی بنیاد توسعه کارآفرینی خبری درج شده مبنی بر اینکه دومین نشست معرفی کارآفرینان موفق با حضور آقای سلجوقی کارآفرین موفق در حوزه کمپوست دردی 92 برگزار میشود ولی بعدها خبر دیگری درج نشده که در این سخنرانی چه مطالبی مطرح شده یا گزارش سخنرانی کارآفرین موفق دیگری به نام خانم دکتر شیرازدی که درحوزه بازیافت زباله موفقیت کسب کرده در سایت منتشر نشده است که دیگران از آن بهره ببرند. با گذشت چند ماه، این سخنرانیها درج نشده است. در حالی که وعده داده بودیدمنتشر خواهید کرد. این نشان از جدیت نداشتن در فرهنگسازی میتواند باشد؟
سلیمانی: پیگیری میکنم ولی شاید مطالب آن سخنرانیها در نشریه داخلی ما منتشر شده باشد. اما خانم دکتر شیرزادی یکی از برندهای کارآفرینی هستند و اصلا اسم ایشان برند است. الان 90درصد کارشان در استانهای دیگر به موفقیت رسیده است. در خود استان کرمانشاه هم موفق بودهاند و حرف اول را در خاورمیانه میزند. الان پنج یا شش کشور متقاضی قرارداد با خانم شیرزادی هستند برای ساماندهی بازیافت شهرهای خودشان از جمله عراق و کشورهای همسایه. اکثر استانهای همجوار کرمانشاه هم، متقاضی قرارداد هستند که تصور میکنم ایشان با حدود 10 استان قرارداد بسته است و الگوی بازیافت را توسعه دادهاند و از طرفی هم از حیفومیل شدن بخشی از ثروت ملی مملکت جلوگیری میشود.
سخنرانیهای کارآفرینان تاثیر هم دارد؟
سلیمانی: شکی نیست که موثر است. خصوصا اگر دانشجویان مرتبط با این حوزه مثل رشتههاي محیطزیست، جغرافیا، گردشگری و رشتههایی که مرتبط با محیطزیست و بازیافت هستند، سخنراني داشته باشند حتما کارساز و کارگشا خواهد بود و برای آن دانشجویان جوان یک الگوست که آن دانشجویان جوان، در اطراف خودشان ثروتمندان را ببینند و با دولت ارتباط برقرار کنند و بتوانند کپی کنند شخصیتی مثل خانم دکتر شیرزادی را. هرچند میگویند کپی کردن بد است ولی الگوهای خوب را باید کپی کرد و افراد دیگر هم بتوانند زیر نظر اینچنین متخصصانی بتوانند در استانهای خودشان، سولهای شبیه آن سوله بازیافت را که در 40 کیلومتری شهر کرمانشاه است و خیلی عالی هم کار میکند، تاسیس کنند و الگوبرداری کنند.
ارتباطات و تعاملاتی در حوزه کارآفرینی با نهادهای مشابه خارجی هم دارید که بشود از آنها الگو گرفت و بدانید که آنها به چه نحوي کارآفرینی را توسعه میدهند؟
سلیمانی: یکی از دوستانم به نام خانم زهرا عمرانی، فوقلیسانس کارآفرینی خوانده و بهتازگی از امریکا آمدهاند و آموزشهای کارآفرینیاي را که در دانشگاههاي هاروارد و ماساچوست ارائه میشود به ما آموزش میدهند که ما بدانیم نگاه و فایلبندی و آیکنهایی که در امریکا و دانشگاههای معتبر دنیا مطرح و مهم است چه عناوینی هستند.
من شخصا یا انجمن ما به طور مستقیم ارتباطی با نهادهای کشورهای دیگر نداریم. مگر اینکه دعوت شویم و زیر نظر دولت در آن سمینار شرکت کنیم.
آقای دکتر معینی شما در دانشگاه کوئینزلند استرالیا در مقطع دکتري تحصيل کردهاید و این دانشگاه هم یکی از چند دانشگاه پژوهش و معروف آن کشور است و حدود 37هزاردانشجو هم دارد. این دانشگاه و فضای کلی جامعه استرالیا به چه صورت بود که این فرهنگ کارآفرینی در آن کشور به طور کامل تقویت شده و استرالیاییها به اسم اینکهکارآفرین هستند معروف شدهاند؟
معینی: البته من حدود سال 1375 به ایران برگشتم. تصویری که من از استرالیا دارم این است که دانشگاهها واقعا با صنعت مرتبط بودند. مثلا میدیدم آفاتی در بخش کشاورزی آمده است و دانشجویان آفات را بررسی میکنند. کشاورزی استرالیا، کشاورزی عظيمی است و دامداری آن هم، همینطور. صنعت استرالیا نیز تا حدی در بعضی موارد بد نیست. آنها دائما مسائل خودشان و مشکلاتی را که پیش میآمد مثلا آفتی پیش میآمد یا نیاز بود که کار فنی و تکنولوژیکی انجام شود، تبدیل به پروژههای خاصی میکردند و توسط مراکزی که عمدتا مراکز واسط بین دانشگاه و صنعت بودند پیگیری میشد. تقریبا میشود گفت بخشی از آنها آن موقع، شبیه شرکتهای دانشبنیان ما عمل میکردند. برای مثال مرکزی در استرالیا بود که واسط دانشگاه و صنعت بود و کارهای تحقیقاتی را شناسایی میکرد. این مرکز در دانشگاهها یا در کنار دانشگاه بود؛ مثل جهاد دانشگاهی ما و اتفاقا شبیه جهاد دانشگاهی ما بود. در استرالیا فعالیتهای تحقیقاتی را شناسایی میکردند و قراردادها را میبستند و بودجه و اعتبار تحقیقاتی را میگرفتند و با دانشگاه وارد عمل میشدند. در زمینه معضلاتی که کشورشان داشت چه در زمینه پتروشیمی یا شیمی یا کشاورزی کار میکردند. دانشجوی دانشگاه، استاد دانشگاه و پرسنل تحقیقاتی خودشان مجموعهای را تشکیل میدادند و برای رفع آن مشکلات کار میکردند. حقالزحمه دانشجو هم پرداخت میشد و حقالزحمه استاد هم اگر لازم بود پرداخت میشد. آخر کار هم طرح تهیه میشد و مثلا نوع بیماری و روش مبارزه بیولوژیک با آن بیماری و آفت را ارائه میکردند یا اگر میخواستند در صنعت کاری انجام شود طرح را تهیه میکردند و به صنعت میدادند تا انجام بدهند. دائما پروژه داشتند. پروژههای آماده داشتند و اینطور نبود که دانشجو برود یک پروپوزال ارائه کند که خیالی هم باشد و کار هم خیالی باشد و بعد هم یک تحقیق خیالی انجام بدهد و به استاد تحویل بدهد و نمره بگیرد و برود. نمیخواهم بگویم در استرالیا این نوع کارها صددرصد بهدرستی انجام میشد و نمیگویم وضعیت کاملا ایدهآلی داشتند ولی خیلی از موارد کاری که انجام میدادند با توجه به نیاز بیرون از دانشگاه بود و از آن استفاده میکردند. یادم است که مثلا در زمینه سیبزمینی، آفتی آمده بود و تعاونیهای کشاورزی عظیمی که داشتند پول تحقیقات را داده بودند تا روی این آفت بررسی شود. کار هم انجام شد و نتیجه داد و مشکلات آنها حل شد که چگونه میشود با آن آفت مبارزه کرد یا چه کار کنیم که چنین مسائلی دوباره رخ ندهد.
اینکه گفته میشود در جامعه استرالیا، کارآفرینی را به عنوان یک قاعده و هنجار پذیرفتهشده قبول کردهاند و سطح تحملپذیری و ریسکپذیری در حد بالایی است، شما این روحیهرا در مردم استرالیا دیديد و چقدر از این روحیه مدیون آن مهاجرانی بوده که به استرالیا رفتند و از اروپا به استرالیا رفته و ساکن شدهاند؟
معینی: آمار دقیقي راجع به موضوعی که شما مطرح میکنید ندارم ولی این را میدانم که استرالیا خیلی هدفمند مهاجر میپذیرد. مسائل فساد و امثال آن که در جوامع غربی وجود دارد در استرالیا هم وجود دارد. هر چند درست است که استرالیا در شرق قرار دارد ولی جامعه استرالیا یک جامعه غربی است. چیزی که هست اینکه بچههای خودشان متاسفانه خیلی حال و حوصله اینکه دنبال تحقیقات جدی بروند، ندارند. بیشتر اتباع کشورهای دیگر این کارها را انجام میدهند و از اروپا هم ممکن است باشند ولی خیلیها از جهانسوم هستند و خیلی از چین، هند و ایران هستند. خیلی از کشورهای مسلمانند. این افراد اتفاقا همانطور که پیش از این اشاره کردم تئوریهای بسیار قویاي دارند و تا میروند با حوزه عمل نزدیک میشوند. به آن تئوری کمک میکنند و جنبه عملی آنها تقویت میشود و خیلی از این مهاجران استفاده کردند. چون به صورت هدفمند مهاجران را انتخاب کردهاند.برای مثال وقتی در استرالیا میگویند برای موضوعی کار دارند همان رشته را میگرفتند و هر سال هم ممکن است نوع پذیرش دانشجو فرق کند؛ یک سال، امکان دارد برای رشته کشاورزی دانشجو پذیرش کنند و یک سال برای رشته نرمافزار و یک سال هم مکانیک. يعني ممکن است هر سال یک رشته خواهان بیشتری داشته باشد.
مهاجرتهای اولیه به قاره اقیانوسیه قاعدتا نقش داشته است و مهاجران غربی که از اروپا و امریکا به استرالیا رفتهاند آن روحیه کارآفرینی و ریسکپذیری را در آن کشور ایجادکردهاند. شرکتهایی هم که این مهاجران تاسیس کردهاند نیاز به نوآوری و کارآفرینی داشته است تا کارشان را ادامه بدهند و به توسعهیافتگی آن کشور تازهتاسیس کمک کند. بهنظر شما آن نوع مهاجرات در تقویت و تداوم این روحیه چه مقدار نقش داشته است؟
معینی: چون امکانات طبیعی و منابع فراوانی در استرالیا فراوان است افرادی هم که به آنجا رفتهاند از این منابع استفاده کردهاند. البته برخی میگویند خلافکاران را به استرالیا بردهاند ولی اینطور نیست. خیلی از کساني که به آن کشور رفتهاند دنبال کار بودهاند و دنبال توسعه کار خودشان در بخش کشاورزی و صنعت. چون با این انگیزه رفتند و در آنجا هم منابع زیادی وجود داشته است، به هر حال توانستهاند موفقیتهای خوبی به دست بیاورند. بنابراین یک بخش تابع منابع و امکانات خوب آن کشور است و یک بخش هم جمعیتی که میخواستند برای آنها کار کنند به طور گلچین به عنوان مهاجر پذیرفتهاند. ما هزینه زیادی میکنیم و از هر 10 نفر یا 20 نفر در ایران، در یک رشته یک نفر شاخص و برجسته میشود ولی آنها از این شاخص استفاده میکنند و این میوه را میچینند. آنها خیلی راحت این میوهها را چیدهاند و در کشورشان استفاده کردهاند و به این شکل کشور خودشان را رشد دادهاند.در واقع میتوانیم بگوییم که در استرالیا با برنامه جلو آمدهاند. البته خیلی از بومیان استرالیا مریض هستند و مشکلات زيادي دارند. ولی همان مردمی که 100 یا 200 سال پیش به آنجا مهاجرت کردهاند خیلی از آنها شاید وارد کار خیلی عمیق تحقیقاتی و پژوهشی نمیشوند. افرادی که از کشورهای جهانسومی به استرالیا میروند خیلی به آنها کمک کردهاند. مهم این است که آنها مدیریت کار را خوب بلدند. میدانند که نيروي انساني را چطور به کار بگیرند. شاید یک نقص ما در همین است که ما نیروی کار خوب داریم ولی مدیریت ما مقداري ضعیف است و نمیتوانیم نیروها را در کنار هم قرار بدهیم. مثل این است که تمام قطعات یک ماشین تندروی خوب را داریم ولی نمیتوانیم و علم اینکه این قطعات را کنار هم قرار بدهیم تا به ماشین تبدیل شود و برای ما حرکت کند، نداریم و از قطعات خیلی خوب در جای دیگر ممکن است استفاده کنیم.
دیدگاههای مختلفی در مورد مردم استرالیا وجود دارد. آیا روحیه ریسکپذیری و کارآفرینی به وجودآمده در استرالیا صرفا تبعیت از مدلهای تجاری و اقتصادی کشورهایی مثلامریکاست که ریسکپذیرند یا اینکه مردم استرالیا حالت تقلید کردن از کشورهای پیشرفته را دارند؛ یعنی این روحیه در مردم آن کشور نهادینه و بومی شده یا واقعا فقط در حدتقلید است؟
معینی: یک بخش ممکن است واقعا تقلید باشد ولی یک بخش هم کارهای بومی خودشان است. با صرف تقلید ممکن است به جایی نرسند. یک بخش البته همان تقلید است؛ مثلا در بحث سرمایهگذاری و غیره که طبق روالی است که در غرب وجود دارد. یک بخش هم نه واقعا این بوده است که نیاز خودشان را احساس کرده و وارد کار شدهاند. اما راجع به ریسکپذیری میخواهم به نکته مهمی اشاره کنم.ضربالمثلی در استرالیا میشنیدم و البته نمیدانم مال چه کشوری است. این ضربالمثل که به انگلیسی است میگوید:
«No Game No Risk ». یعنی اگر ریسک نکنی چیزی به دست نمیآوری. خلاصهاش این است که اگر بخواهی در کار پیشرفت کنی باید ریسکپذیر باشی. اگر ریسکگریز باشی، چیزی کسب نمیکنی. فکر میکنم شاید بنیانهایی باشد و شرکتهای سرمایهگذاری باید باشد و در بعضی از جاها وارد شود. البته دولت استرالیا در برخی بخشها کمکهایی میکرد. اصولا دولتها میتوانند در این حوزهها وارد شوند. ما فرضا میخواهیم الگویی برای خودمان بگیریم. دولتها میتوانند به نحوی کمک کنند و این ریسک را به عهده بگیرند. وقتی کار، توجیه شد و وقتی که دیدند واقعا این کاری که میخواهد انجام شود از لحاظ توجیهپذیری، قابلتوجیه است و توجیه فنی و اقتصادی دارد و توان مجموعهای که میخواهد این کار را انجام بدهد در حد آن است که بتواند این کار را انجام بدهد ولی ریسکش هم دارد و بالاخره ممکن است یک درصد هم با عدم موفقیتهایی در مسیر همراه باشد. این ریسک را باید دولت قبول کند. یعنی این ریسک را نباید دولت به عهده خود مردم بگذارد چرا که مردم همه هستی خودشان را هم جمع کنند ممکن است جوابگوی آن ریسک نباشند. اگر دولت این ریسک را بپذیرد خیلی از مسائل ما هم حل میشود.
آقای دکتر هوشمندیار شما در اروپا هم اقامت داشته و تحصیل کردهاید. در اروپا برای توسعه کارآفرینی چه اقداماتی انجام میدادند؟
هوشمندیار: تحصیلاتم در انگلیس بوده است و 15سال در انگلیس بودم. در امریکا، فرانسه، کانادا و آلمان هم بودهام. در مورد کارآفرینان آن کشورها بررسیهایی را انجام داده بودم. وضعیت جغرافیایی ایران خیلی مهم است. ما چهار فصل داریم. ما نباید کپیبرداری کنیم بلکه باید الگوبرداری کنیم.
در مورد کارآفرینان اول باید هویت آنها مشخص شود. الان همه به اینترنت دسترسی دارند. نمایندگان ما که در کشورهای مختلف و در سفارتخانههای ما هستند میتوانند به ما بیشتر کمک کنند و مثلا بگویند الگوی کشورهای مختلف در حوزه کشاورزی چگونه است. در آن کشورها اگر یک نوآوری یا یک کشف علمی انجام ميدادند دولت بهترین امتیازات و بودجهها را در اختیار آن فرد نوآور و کارآفرین میگذاشتند. چون کارآفرینان عامل توسعه هر کشور هستند و این برای کشور انگلستان یا سایر کشورهای اروپایی خیلی مهم بود که یک فرد یا یک گروه نشسته و فکر کردهاند و در یک مورد مشخص به نتیجه رسیدهاند.
اینکه گفته میشود شهروندان انگلیسی که بین 18 تا 24سال علاقه زیادی به کارآفرینی دارند و افراد 35 تا 40ساله کمترین علاقه را به کارآفرینی و ایجاد شغل جدید و کسبوکارجدید دارند؛ این اوضاع را در آنجا چطور دیدید؟
هوشمندیار: جوانان، جویای نام هستند. لذا سعی میکنند تا فوقلیسانس مدرک بگیرند که کار بهتری پیدا کنند. هم در امریکا و هم در انگلستان. من در هر دو کشور بودم و به این صورت بود. آنها سعی میکنند که کارآفرینی خودشان را در همین 24سال کسب کنند و وارد بازار کار شوند. کمتر اتفاق میافتد که یک انگلیسی یا یک امریکایی یا یک اروپایی، دنبال کارآفرینی مانند ایرانیها برود. ایرانیها معمولا جویای این هستند که کار جدیدی را ایجاد کنند. در مورد 35سال به بالا هم چون سیستم بازنشستگی در آنجا وجود دارد چه فرد کار کند و چه کار نکند یک سهمیه در آنجا دارد. برای مثال بهداشت و بیمه هم مجانی است. در تمام مواردی که فرد تبعه آن کشور باشد مسائل آرامش و آسایش انسانها در آنجاست. طرف میگوید من در این سن باید مسافرت بروم و کتاب بخوانم و از موزهها دیدن کنم. به همین دلیل در سنین بالا تن به کارآفرینی نمیدهند. اوج کارآفرینی تا 30سالگی است و اگر مدرک دکتري را دریافت کند سعی میکند در ردههای کارآفرینی در هر حوزهای فعالیت داشته باشد.
شما تجربیات زیادی در داخل و خارج از کشور داشتهاید و دارید. به عنوان جمعبندی بحث چگونه میشود در قالب این هدفی که برای دستیابی به اقتصاد مقاومتی انتخاب شده،توسعه کارآفرینی تحقق پیدا کند و اگر پیشنهاد خاصی دارید لطف کنید مطرح کنید؟
معینی: من از همین بحث آخر خودم شروع کنم. اولا دولت بیاید ریسک سرمایهگذاریها را در کارهایی که دانشبنیان است به عهده بگیرد. البته من نمیگویم این قبول ریسک از طرف دولت، بدون حسابوکتاب باشد بلکه با حساب باشد و با همه کارهای کارشناسیاي که انجام میشود ریسک این را بپذیرد. ممکن است برای به عهده گرفتن این ریسک، سازمانهای تخصصی تاسیس شود. حتی شرکتهای تخصصی ایجاد شوند که این شرکتها بررسی کنند و کمترین ریسک را نهایتا داشته باشند ولی ریسک را به عهده بگیرند. بعد هم مجموعه با همدیگر هماهنگ باشند. یک کار خوبی که در دولت قبل انجام شد این بود که وزارت صنایع و معادن و وزارت بازرگانی با هم ادغام شدند ولی این ادغام به نظر میآید که فقط ادغام ظاهری شد. اگر این ادغام، مقداري نظاممند باشد و سیستماتیک شود؛ یعنی اگر اجازه واردات به محصولی را که در داخل کشور بهراحتی تولید میشوند، ندهند یا وقتی محصول خوب در داخل تولید میشود اگر میخواهند مجوز هم بدهند آنقدر هزینه این واردات را سنگین کنند که کسی نتواند راحت وارد کند. اینکه استانداردهای اعمالشده روی کالاها به نوعی کمک کند که بهبود کیفیت اتفاق بیفتد. چون این دو وزارتخانه با هم ادغام شدهاند من فکر میکنم که میتوانیم کاری کنیم که صادرات و تولیدمان افزایش يابد و هم واردات ما کاهش پیدا کند. نیاز است که مجموعههای ما با همدیگر هماهنگ باشند. مناطق آزاد کشور هم باید با این وزارتخانهها هماهنگ باشند؛ یعنی مناطق آزاد تجاری مرکز کالای قاچاق و مرکز واردات نشود.وزارتخانهها باید یک هدف را پیش ببرند. ما میخواهیم در قالب اقتصاد مقاومتی، به آخرین فناوریهایی که نیاز داریم دست پیدا کنیم. ما میخواهیم عمدتا متکی به خودمان باشیم. در حالی که با خارج از کشور هم تعامل داریم. حداقل انتظار این است که همه وزارتخانهها و سازمانها باید با هم همکاری کنند. اگر هر کدام، ساز خودشان را بزنند طبیعتا اقتصاد مقاومتی شکل نمیگیرد. چون وقتی هماهنگی ایجاد نشود یک جا میگویند سود من در واردات است و دیگری میگوید سود من در این است که کار دیگری انجام بدهم و بعد میبینیم که همه متناقص دارند پیش میروند و آخرش چیزی را شکل نمیدهد. سیستم، موقعی شکل میگیرد که وزارتخانهها و سازمانها در ارتباط با هم و هدفمند کار کنند ولی وقتی با هم مرتبط و هدفمند هم نباشند هر کس هدف خودش را دنبال میکند بدون توجه به اجزای دیگر. به نحوی به همدیگر باید وابسته باشند تا به هدف برسیم. اگر این هدفمندی و عزم وجود داشته باشد و واقعا فرهنگسازی هم در کنار آن باشد میتوانیم موفق عمل کنیم. موضوع فرهنگ، موضوع کماهمیتی نیست؛ یعنی این موضوع به مردم ما القا شود که همه کمک کنند چه در مصرف و چه در تولید و چه در سرمایهگذاری و چه در اهدافی که مردم دارند. مردم صرفا به دنبال کار اقتصادی به عنوان اینکه فقط سود کسب کنند، نباشند و اگر اینطور باشد که پول ربا بگیرد و سود آن از همه چیز بیشتر هم میشود. سودی که اینطور به دست بیاید به درد نمیخورد. اقتصاد با پول ربا نابود میشود. خداوند این موضوع را در قرآن گفته است. الان دل بعضی افراد به این خوش است که پول خود را در بانک سپردهگذاری کنند و 22درصد سود بگیرند. میگویم اگر بیاییم ریسک این را بین سرمایهگذار و بانک تقسیم کنیم شاید خیلی بیشتر از این 22درصد کسب کند. درست است که 22درصد به دست میآورد ولی 30درصد از ارزش پول او کاسته میشود. آخر هم ممکن است منهای 5درصد سود هم به دست نیاورده باشد. در حالی که اگر مبنای اقتصاد را بر تولید بگذاریم و مبنای آن به این صورت باشد که سود بانکی نباشد و واقعا شراکت به وجود بیايد، بسیاری از مشکلات ما برطرف خواهند شد. البته برای این نوع شراکت، نیاز به یک نظام است که این شرکتها را به طور واقعی ایجاد کنند و ریسک، تقسیم بشود؛ یعنی تولیدکننده و وامگیرنده و بانک، با هم مسئول باشند و در سود و ضرر با هم شريک باشند. در نهایت ممکن است سود بیشتری هم حاصل شود و سود آن فقط 22درصد نیست. برای مثال وقتی ارزش پول ملی من حفظ شود این سود من است. حتی اگر صفر درصد باشد این سود بیشتر از وقتی است که 23درصد سود بانکی بدهند. چون ارزش پول ملی حفظ شده ولی اگر تورم زیاد باشد ارزش پول ملی از دست رفته و فرد ممکن است در آن حالت تصور کند که 22درصد سود بانکی گرفته است.ما برای کارآفرینی باید زنجیره ارتباط صنعت و دانشگاه را با شکلگیری شرکتهای واسط یعنی شرکتهای دانشبنیان به صورت جدی دنبال کنیم. از طرفی هم در همین زمينه در آموزشهای دانشگاهی بايد تغییراتی که ضروری و شایسته است، ایجاد کنیم. البته من در اینجا در مورد حوزه کاری خودم اظهارنظر میکنم که کارآفرینی را امکانپذیر کند؛ یعنی واقعا فقط اینطور نباشد که دانشجوی ما آخر کار فقط تئوری را یاد گرفته باشد. هم این شرکتهای دانشبنیان تشکیل شود و هم دانشی که کمک میکند این شرکتهای دانشبنیان شکل بگیرند. کمک دولت هم در کنار آن باشد. اگر دولت میخواهد در جایی کمک کند پشتیبانی کند. پشتیبانی صرفا دادن وام به هر قیمت نیست. بانکها با وام دادن با بهره زیاد، نقش مخربی را ایفا میکنند و درصد زیادی از این اقدامات، مخرب اقتصاد است. اگر این دو باشد ما انشاءالله امیدواریم که زمان زیادی نگذرد که کارآفرینی واقعی انجام شود والا صرف تاسیس دانشکده کارآفرینی، رشته کارآفرینی و فوقلیسانس و دکترای کارآفرینی، عملا برای ما کارآفرینی نمیکند. بنابراین باید به راهکارهای عملی کارآفرینی بها داده شود.
سلیمانی: تصورم این است که باید از دوران دبستان آموزش کارآفرینی را شروع کرد. به نظرم تا دانشآموزان ما در دبستان، راهنمایی، دبیرستان و قبل از دیپلم گرفتن، یک مهارت و فنی را یاد نگرفتهاند و از آن فن، پولسازی نکردهاند به آنها نبايد دیپلم داد. این شعار من است. یعنی کسی باید دیپلمه باشد که مهارتی بلد باشد و با مهارت خودش، خرج خودش را در بیاورد. وقتی آن موردتایید شورای مدرسه و دبیرستان قرار گرفت کنار مباحث علمی و واحدها و دروس، میتواند دیپلمه شود.
وقتی که ما بهشدت به حافظه بها میدهیم و قوت حافظه را اینقدر مهم میگیریم و به مهارتها و فنون چه در بخش هنری و چه در بخش فني، اهمیت خاصي قائل نیستیم و حتی نگاه نسبتا منفی هم به این موضوع داریم مطمئنا که امکان ندارد در دانشگاههای ما و در سطح استادان دانشگاه، اتفاق خاصی بیفتد. اتفاق یکدفعه خلق نمیشود. اتفاق بايد از بطن دبستان و دبیرستان به وجود بیاید و شکوفایی در دانشگاه باشد.
پیشنهاد کلی و کلان هم برای توسعه کارآفرینی دارید؟
سلیمانی: فکر میکنم یک وزارتخانه کارآفرینی باید ایجاد شود؛ یعنی همانطور که وزارتخانه جوانان داریم یک سازمان و یک وزارتخانه کارآفرینی هم بايد داشته باشيم که مختص نخبهها و شناسایی فضاهای لازم که کارآفرینان و نوکارآفرینان در آنجا اسکان داده شوند و در محیط بومی آنها بتوانند سازوکاری ایجاد کنند که بتوانند کارخانه تاسیس کنند و به تولیدات مختلف برسیم و فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی انجام شود. فقط یک وزارتخانه به صورت متمرکز میتواند این کار را انجام بدهد و محدود به این نشود که در شهر اتاق فکر تاسیس شود یا مدرسه اتاق فکر داشته باشد یا درس کارآفرینی ارائه شود. البته این نوع اقدامات لازم است و نمیگویم لازم نیست ولی یک سازمان متولی ستاد فکری و ستاد پیگیری و ختم به نتیجه این کار هم باید وجود داشته باشد.
معاونتي در وزارت کار به نام معاونت کارآفرینی وجود دارد. شما وجود این معاونت در یک وزارتخانه را کافی و موثر نمیدانید؟
سلیمانی: نه. باید یک وزارتخانه و يک وزير کارآفريني در این زمینه داشته باشیم. شعارم این است که ما یک وزارتخانه کارآفرینی داشته باشیم و یک وزیر کارآفرین داشته باشیم و کارش به طور متمرکز روی کارآفرینی باشد. در تمام استانهای کشورمان فعال شوند و از مدرسه هم آموزشهای لازم به دانشآموزان داده شود. از طرفی هم آنها باید بتوانند تا مقطع دیپلم یک بیزینس کوچک راه بیندازند و بتوانند چیزی را بفروشند. الان جوانان ما متاسفانه نمیدانند که اصلا پول چه هست و خریدوفروش و سود چه هست. بس که حاضر و آماده همه چیز در اختیارشان قرار گرفته است، قدر پول را نمیدانند و حیفومیل میشود. شعار اصلی من این است که یک وزارتخانه کارآفرینی تاسیس شود و یک وزیر داشته باشیم و تمام اتاق فکرها و تمام سازمانهای مرتبط با کارآفرینی در این وزارتخانه متمرکز باشند و در همه استانهای کشور فعال باشند.
هوشمندیار: نظرم این است که توسعه کارآفرینی امکانپذیر است. اولا باید رسانهای شود و بهویژه رادیو، تلویزیون و مطبوعات باید فرهنگسازی کنند و در مورد کارآفرینی بحثهایی را بگذارند. بعد از این بحثها، بین مردم آگاهسازی و فرهنگسازی میشود. این موضوع امکان دارد چندین ماه طول بکشد. شاید هم شش ماه طول بکشد. بعد از شش ماه، کارآفرینان هویت خودشان را ایجاد کنند؛ مانند خانه تعاون که وابسته به وزارت تعاون است ولی مستقل است و متعلق به بخش خصوصی است.کارآفرین باید اعلام کند که آمادگی دارد در تمام حوزهها مشورت بدهد و این مشورت هم کاربردی شود. بعد هم علمبنیاد میشود و دانشبنیاد. وقتی کارآفرینان هویت خودشان را مشخص کردند باید تغذیه مالی هم بشوند. چرا تغذیه مالی؟ چون کسی که مدرک دکتري گرفته و در دانشگاه درس داده است پولی ندارد. دولت در بودجهبندی خودش که هر ساله به مجلس اعلام میکند در مورد پروژه کارآفرینان یا انجمن کارآفرینان بودجهای را تعیین کند و این بودجه به سیستم کارآفرینی تزریق شود و وقتی کارآفرینان بعدا بودجه را دریافت کردند از کارآفرینان توضیح بخواهد که بودجه را چه کار کردهاند.کارشناسان دولتی بهویژه کارشناسان و مدیران پایینی دولت تا وزرا و مدیران کل وزارتخانهها باید افرادی باشند که تخصص دارند. تخصص یعنی تجربه داشته باشند و مدرک مربوطه دارند و باید با هم هماهنگ باشند. کارآفرینان هم در چنین وضعی میتوانند پیشنهادهای خودشان را ارائه کنند و در وزارتخانهها پیگیری شوند و در هر جا مشکل داشته باشند این مشکلات را رفع کنند. در مورد واردات معتقدم افرادی که میخواهند برای مثال کت و شلوار برند ایتالیا و مثلا کفش بخرند باید 15 تا 100میلیون تومان پول بپردازند و بپوشند اصلا نباید دید چشم ما پایین باشد. اما برای 100 میلیون باید 80میلیون تومان مالیات بدهند. هیچ ایرادی هم ندارد و مالیات میدهند. این مالیات به دولت داده میشود و دولت آن را به بخش صنعت و تولید میبرد.
نقش خلاقانه کارآفرینی در اقتصاد مقاومتی
نشریه: مجله همشهری اقتصاد