آموزش مدیران، چالش تعاونی ها

آموزش مدیران، چالش تعاونی ها

دکتر نادر هوشمندیار

کارشناس مسائل اقتصادی و سیاسی ایران

 

چکیده:

نویسنده در این مقاله سعی نموده با بررسی و کنکاش در مبانی علم مدیریت بویژه مدیریت دولتی و تعاونی و رابطه آن با بنگاه های اقتصادی سودآور و کارآفرین دریافت نوینی از علم مدیریت با تکیه بر دستآوردهای مدیریت در عصر ارتباطات به دست دهد.

 

" توسعه کارایی هیئت های اجرایی، مقاصد مدیران و هدف سازمان را به چالش می طلبد و ذهن افراد را از نگرانی در مورد مسائل به شناخت موقعیت ها برانگیخته واز دل مشغولی در باره ضعف ها به بهره جویی از قدرت ها متوجه می کند (دراکر)

 

 

آقای ناظمی اردکانی وزیر تعاون پس از دریافت رای اعتماد از مجلس در گفتگوی نسبتا بلندی با خبرنگار روزنامه کیهان به نقاط ضعف و قوت تعاون، تعاونی و وزارت تعاون از ابعاد گوناگون اشاره کرد که از دید اینجانب مهمترین جنبه آن بحث مدیریت تعاونی ها بود. از نظر ایشان:

" برای رقابت پذیر کردن تعاونی ها ما باید مدیریت این واحدها را علمی کنیم. به این معنا که مدیران و اعضا هیئت مدیره اولا تحصیلات قابل قبولی داشته باشند و ثانیا این مدیریت ها مطابق استانداردهای روز دنیا واحدهای تعاونی را اداره کنند. فرقی هم نمی کند که آن واحد کوچک باشد یا بزرگ."(کیهان 21 آذر 84)

بدون شک این سخنان وقتی اهمیت بیشتری می یابد که توجه داشته باشیم بنا بر آمارهای بانک جهانی، ایران در میان کشورهای روبه توسعه در پایین ترین ردیف کشورهای با در آمد متوسط قرار دارد. بنا براین، طبق شاخص گذاری های رشد و توسعه لازم است تا ارتقاء مدیریت به عنوان یک خط مشی ملی مورد توجه قرار گیرد. اگرچه ارتقا مدیریت در تمام بخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک نیاز ملی است اما این مسئله، اصلی ترین مسئولیت مدیران کشور است تا با دست یافتن به این مسئولیت، دانش و مهارت لازم را جهت یک مدیریت خوب و صحیح موجب شوند.

مدیران ارشد و کارآیی آنها نقشی به سزا در موفقیت کلی تشکیلات و توسعه کشورهای خود دارند. بررسی راه و روش هایی که از طریق آنها ارتقاء کیفیت مدیریت کارآ، یا پیشرفت مدیران ارشد در بخش تعاون ، با ارزیابی دانش و مهارت های مورد نیاز، و شناسایی عوامل دخیل در توسعه کارآیی مدیریتی نظیر علائق، انگیزه و محیط، امکان پذیر می شود باید در اولویت وزارت تعاون و سازمان های ذیربط از جمله سازمان مدیریت و برنامه ریزی قرار گیرد.

این سوال که چه چیزی در افزایش کارآیی مدیریتی مداخله دارد، اهمیت فزاینده ای در کشورهای در حال توسعه نظیر ایران پیدا کرده است، کشورهایی که بیشترین نیاز آنها وجود مدیران لایق و شایسته است. مدیران ارشد تا کنون بیشتر عوامل کاری بوده اند که مدیریت کارآمد بخش های عمومی به آنان محول می شده است و تصور می شود نقشی اساسی و مهمی در روند توسعه در شرایط مختلف ایفا می کنند. تلاش های موفقیت آمیزی در کشورهای توسعه یافته جهت دستیابی به تغییرات در رفتار مدیریتی از طریق شیوه ای نوید بخش تر صورت گرفته است تا مهارت های اساسی مدیریت، جهت نیاز کارآیی افزای مدیران ارشد در اختیار آن ها گذارده شود. اما برای شناخت و پرداختن به نیازهای ترقی یابنده و آموزش مدیران ارشد در کشورهای توسعه یافته، می توان از نمونه هشت پارامتری آنالویی در زمینه کارآیی، به عنوان مبنا استفاده کرد. در این مدل آگاهی، درک، مهارت ها، استانداردهای سازمانی، انگیزه میزان تقاضا و محدودیت ها، وجود موقعیت و انتخاب ها، روابط بین سازمانی، و فلسفه مدیریتی مسلط تاثیر گذار بر مدیریت کارآمد سازمان ها بررسی می گردد. در نتیجه با بررسی ابزار و روش هایی که از طریق آن ها و با به کارگیری مهارت ها و دانش لازم و نیز شناسایی عوامل دخیل در افزایش کارآیی مدیران ارشد، می توان کیفیت گروه مدیریتی عالی در بخش تعاون را ارتقاء بخشید. با عنایت به توجه وزیر کنونی تعاون به آموزش و کارایی مدیران تعاونی ها باید با ایجاد گروه های پژوهشی کارامد زیر نظر اساتید دانشگاهی با بررسی رفتار و کارکرد مدیران تعاونی های موفق بر مبنای هشت پارامتر آنالویی حاصل این تحقیق را به عنوان ارائه دستورالعمل های راهبردی و معیارهای خط مشی بهبود کیفیت و محتوای آموزش مدیریت، توسعه خط مشی ها و برنامه ها در زمینه تعاون و تعاونی ها به دست داد. سرانجام با معطوف کردن تمرکز بر پیشرفت مدیریت، و آنچه مدیران تعاونی ها به واقع انجام می دهند و آنچه به آن نیاز داشته و تمایل به دستیابی آن دارند و شرایطی که باید بوجود بیاید تا از کاراتر بودن آنان در آموزش و تلاش برای توسعه اطمینان حاصل کرد، را بررسی و در دسترس آن ها گذارد. آن گاه با فرض این که مدیران ارشد آگاه از نیازهای توسعه و آموزش خود و دسته عوامل موثر بر افزایش کارآیی، انگیزه و عملکردشان در کار می باشند، یک چهارچوب ذهنی برای تجزیه و تحلیل توسعه یافت تا ابزاری ذهنی و تحلیلی برای نیازهای پیشرفت و آموزش مدیران تامین کرده و توسط آن کمک به پیشبرد کارآیی آنان میسر گردد. به منظور تعیین این احتمال که آیا بین مهارت های لازم جهت کارآیی مدیران ارشد، ارتباطی وجود دارد، باید عواملی همچون:

1- علت فقدان مدیران کارامد و متخصص در تعاونی ها

2- نیاز مدیران تعاونی ها به دانش و مهارت های خاص و نتیجه این مهارت ها در خط مشی و کارآیی آنان

3- عوامل مهم کارآیی مدیریتی، انگیزه ها، موانع و مشکلات بر سر راه رسیدن به مدیریت عالی و کارآ

4- عوامل فردی، سازمانی و محیطی دخیل در افزایش کارآیی مدیریت

5- ماهیت ارتباط بین عوامل فردی، سازمانی و محیط

6- شناخت خط مشی هایی که باعث کارایی مدیران تعاونی ها و تقویت نقش مدیریتی آن ها می شود را مورد بررسی و کنکاش علمی قرار داد.

اگر چه انتظار می رود که مدیران ارشد سطح بالایی از قابلیت مهارت های گوناگون را از خود ارائه دهند، اما مهارت های افراد با تاثیری تعیین کننده تر نسبت به کارآیی مدیران در کار بروز می کند. تا آن جا که مربوط به توانایی های مدیریتی می شود، مدیران ارشد چنین دریافته اند که کارآیی آنان بیشتر عملکرد مهارت های ارتباطات خودی و تحلیلی مردمی نسبت به مهارت های شغلی، توانایی های شغلی را در خود می بینند. ظاهرا عوامل بنیادی برانگیزه مدیران ارشد برتری دارند. در حالی که عوامل خارجی تاثیر قابل توجهی بر شرایط انگیزش مدیران در جهت عملکرد بهتر در کار دارند، تعهدات مدیران ارشد به اهداف سازمان، اطمینان به کاردانی و استعداد آنها در مهارت های انسانی کار سخت و تجربه، موثرترین عوامل عملکرد موفق آنها در کار است. ضمن این که تفاوت مدیران تعاونی ها با بنگاه های اقتصادی صرف در نوع همکاری این مدیران با اعضا است. اعضایی که نقش سهامدار و افراد منتفع را یک جا بازی می کنند. نوع و هدف تعاونی ها بی شک از مهمترین پارامترهایی است که مدیران تعاونی ها باید در نظر داشته باشند. چنان که در سال های گذشته و اخیر به تعاونی ها با دید دیگری ورای یک بنگاه اقتصادی صرف نگریسته شده است که بدون توجه به درست با نادرست بودن این نوع نگرش جنبه مردمی تعاونی ها را نمی توان از نظر دور داشت. ولی همزمان بایستی این طرز تفکر و بینش را در مدیران تعاونی ها جا انداخت که آنان نیز به مانند مدیران سایر بنگاه های اقتصادی مسئولیت تضمین استفاده موثر منابع سازمانی شان را به عهده دارند و رفاه مداوم سازمان های شان حاصل کارآیی آنهاست.(نقل قول از وانت).

اگر چه کارآیی مدیریتی را آن گونه که برخی نویسندگان در آن باره بحث کرده اند، نمی توان صرفا در حیطه شایستگی و استعداد جنبه های ارتباط شغلی یا حتی جنبه های ارتباط مردمی در نظر گرفت، اما باید چنین تعبیر شود که این امر مرتبط با پیشرفت خود مدیران است. طی دهه های گذشته مدیران ارشد کانون تحقیق بودند تا شناخت بهتری از کارآیی آنها به دست آید، و این که چگونه و به چه دلیل تمایل به شکل دهی سازمان خود و به طرقی اداره زندگی افراد با تمام یا نزدیک به تمامی توانایی خود کار می کنند. کارآیی به معنای کارآ بودن در انجام کار به روش درست آن است به شکل ایده آل کارمندان باید هم به طور موثر و هم با کفایت تمام کار کنند.

دقت قابل توجهی که طی دو دهه گذشته به امر کارآیی مدیریتی شده است، عملکرد مدیریت به عنوان فعالیتی منسجم که اساسا برای تامین اهداف سازمانی با هدایت منابع تا کسب نتایج دلخواه صورت گرفته است، از جایگاه اهمیت بیشتری برخوردار است. به این دلیل کارآیی مدیریتی به دانش، مهارت، توانایی و شایستگی افرادی مربوط است که مسئول دست یافتن به چیزی هستند که سودآور بیان شده است، بخش کیفی و بهره وری بسته به موقعیت عملکردی مدیران است. اغراق نیست که مفهوم کارآیی مدیریتی را وجه نسبتا مورد توجه واقع نشده ای از مدیریت قلمداد کرد. این امر به ویژه در کشورهای رو به توسعه صحت دارد. پاسخ به این نیاز دریافت شده، چیزی است که گروه های پژوهشی باید در توضیح آن و تجزیه و تحلیل روند شکل گیری و نیاز به کارآیی مدیریتی در بخش تعاون به آن بپردازند. به همین منظور، با بررسی و آزمایش پارامترهای کارآیی مدیریتی در تعاونی های موفق (همان گونه که وزیر تعاون در گفتگوی خود به آن اشاره کرد) در ایران و جهان و هشت پارامتر ابتکاری آنالوبی در زمینه کارآیی مدیریتی، مبنی بر آگاهی، دریافت، مهارت ها، استانداردهای سازمانی، انگیزه ها، میزان درخواست و محدودیت ها و حضور موقعیت کارآیی و نتایج این بررسی ها و آموزش آن به اعضا و مدیران تعاونی ها جهت نیل به اهداف مهم تعاونی ها برای رسیدن به سهم 25 درصدی اقتصاد کشور حرکت کرد.

هدف استفاده از این پارامترها، یافتن راه و روش هایی است که با آنها پیشبرد محتوا و شرایط ممکن می شود، و در نتیجه کیفیت مدیریت تعاونی ها را با ارزیابی مهارت ها و دانش لازم و نیز شناسایی عواملی چون علائق، انگیزه و محیط که دخیل در افزایش کارآیی مدیران ارشد در شغل شان است، ارتقاء داد. بنابراین امکان دارد، معیارهای سیاست گذاری و رهنمودهای راهبردی پیشبرد کیفیت و محتوای آموزش مدیریت و توسعه روش ها و برنامه های تعاونی ها را به عنوان یک نتیجه پیشنهاد داد.

درنهایت، این گونه پژوهش ها می تواند مهارت ها و استعدادهایی که مدیران ارشد بدان نیاز داشته و تصمیم به رسیدن آنها دارند را شناخته و برای ایجاد شرایطی که در آن از کارآیی بیشتر مدیران اطمینان حاصل کرد. تشخیص عوامل موثر رفتاری و اتفاقی،زمینه کار رقابتی برنامه ریزی شده و یا بخشی از برنامه های اقتصادی انتقالی در آینده نزدیک را آماده ساخت.

مدیران ارشد نه تنها اهداف را با تفسیر دیدگاهها و آرزوهایشان به صورت مقاصدی قابل دستیابی در آینده سازمان در نظر می گیرند، بلکه مسیر را مشخص، سرعت را تنظیم و الگوی دست یافتن به اهداف شرح داده شده را تامین می کنند. دراکر به روندی از تجارت اشاره دارد که به گروه مدیریت ارشد در برخورداری از دیدی وسیع و موثر و درک اهداف کمک می کند. در نتیجه، مدیران به سبب موقعیت و دانسته های خود، مسئولیت سهمی را به عهده دارند که موجب عملکرد و دست یافتن به اهداف موثر بر سازمان می گردد. بنابراین؛ در طی دو دهه اخیر آموزش و پیشبرد مدیران ارشد، کانون توجه زیادی بوده و رقابتی یکسان بین نظر یه پردازان و طراحان امر مدیریت بوجود آورده است. تلاشهایی صورت گرفته تا مهارت های مشهود و کاربرد آنها در حیطه آموزش و تربیت مدیریت شناسایی شود تا منجر به پیشبرد مدیران لایق شود زیرا هدف غایی تربیت و ارتقاء مدیریت است.

به طور کلی بسیاری از نویسندگان در زمینه مدیریت و سازمان، در رابطه با توسعه و آموزش مدیریت، به رابطه مثبتی اشاره کرده اند که بین موفقیت مالی سازمان و دخالت مستمر آن در توسعه آموزش مدیریت وجود دارد(اوبورن 1970، کمپل 1970، پورتر1975، بنت و برودی 1977، هیلز1986، لباف و آنالویی2003،2004/199/1977). اگرچه توسعه آموزش مدیریت در کشورهای متعددی به شکلی وسیع شناخته شده است، اما اقدامات محدودی به منظور ارزیابی نیازهای آموزشی مدیریت در کشورهای در حال توسعه صورت گرفته و به معنای دقیق کلمه، آموزش بدون آمادگی قبلی بوده و بدون تعیین واضح نیازی واقعی از آن نتیجه گیری شده است. ارزیابی و شناسایی نیازهای آموزش مدیریت مهم ترین مسئله ای است که تصور می شود کشورهای در حال توسعه با توجه به امر تعلیم و آموزش مدیریت با آن روبرو هستند.

کارایی سازمان ها به طوری وسیع از نحوه کار مدیران ارشد مشخص می شود که مسئول پیشبرد خط مشی و تصمیم گیری اند. شناخت مشکلات در مواجهه با پیشبرد عملکردهای سارمان و ارزیابی روشهای منجر به موفقیت باید مورد توجه قرار گیرند، بنابراین نقش دانشکده های آموزشی و موسسات تعلیم مدیریت، قابل توجه است و لازم است از بارزترین منابع مدیریتی در جهت شروع حرکت به سوی یک سیستم آموزش مدیریتی جامع استفاده جست.

دولت وظیفه دارد با انجام پژوهش های گوناگون و گسترده با شناسایی عوامل تاثیر گذار مانند، علائق، انگیزه، نیاز، مهارت های مدیریتی، ضوابط سارمانی، میزان تقاضا و محدودیت ها، امکان انتخاب ها و موقعیت ها در زمینه کارآیی، ماهیت ارتباطات بین سازمانی، فلسفه مدیریتی غالب ،محیط و هوشمندی، تمام چیزهایی که دخیل در افزایش کارآیی مدیریتی، مدیران ارشد در شغل شان هستند و رمینه چینی برای بر طرف کردن مشکلات و موانع به مدیران در ارتقا سازمان های خود کمک نماید.

همچنین با یافتن و به کارگیری راه و روش هایی که از طریق آنها ارزیابی استعدادها به دانش و مهارت مورد نیاز ارتقاء کیفی مدیریت به خصوص مدیریت تعاونی ها ممکن می شود و ارائه دستور العمل های راهبردی، معیارهای خط مشی پیشبرد کیفیت و محتوای آموزش مدیریت، توسعه سیاست گذاری و برنامه ریزی با تامین آگاهی در مورد کارآیی مدیریتی و پیشبرد مدیریت و سازمان در دو سطح فردی و سازمانی کمک نمود.

امید است اهداف ذکر شده، ابزاری در جهت پیشبرد اجرایی مدیران و بهره وری در تعاونی ها را به عنوان بنگاه های اقتصادی افزایش دهد.

 

این مقاله با استفاده از نظرات

دراکر-آنالویی- وانت- ریس – پورت- مالینز -مارگرسیون تنظیم شده است.

 

نشریه: روزنامه اعتماد ملی