جنگلها و تاوان ندانمکاریهای ما
گاهی اوقات آفتهایی گریبان توسعه را میگیرند که تا چندین و چند سال نمیتوان از امواج آن آسوده شد یا محدوده زیانهایش را با سرعت مطلوب کوتاهتر و کوچکتر کرد. این مقدمه کوتاه را برای آن نوشتم که چارهای نیست جز آن که یکبار دیگر باید به خطاهای مدیران اجرایی در حوزههای کلان و تصمیمسازیهای بزرگ برای توسعه در سالهای گذشته اشاره کرد و یادآور شد که چگونه انحراف مدیران اجرایی از عقلانیت در دستگاههای دولتی توانست شیرازه توسعه را در ایران عزیزمان با گرفتاریهای متعدد و بحرانهای بزرگ و کوچک روبهرو سازد. البته نگارنده بر این باور است که بحرانسازیها و حتی شکستهایی که در مسیر صعود توسعه تجربه میشوند، به اندازه خود میتوانند یک سکوی پرتاب برای آینده باشند.
این اصل درواقع خود معرف و بیانگر یکی از ایدهها و اندیشههای نوین توسعه محسوب میشود، یعنی اینکه ما بتوانیم باختهای خود را در تصمیمسازیهای روشمند برای پیشرفت و استفاده از عقلانیت به شروعی دوباره برای احیای توسعه تبدیل کنیم. به نظر میرسد دو سالی میشود که این عزم جدی آغاز شده است و امروز مدیران و برنامهریزان اجرایی با این چشمانداز برنامههای خود را پیش میبرند که چالههای گذشته را کنکاش و واکاوی کنند تا دوباره گرفتار آنها نشوند. اما به نظر میرسد عمق فاجعه در میان مدیران اجرایی برای پیشبرد اهداف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور آنقدر زیاد بوده است که ظاهرا به این سادگیها نمیتوان مسیر پیشرفت، صعود و رقابت با توسعهمندان جهانی را هموار ساخت یا بهخاطر تصمیمهای نادرست گرفتار هزینههای میلیاردی نشد. مثلا دیروز در خبرها آمده بود باز هم چندصد هکتار از جنگلهای پاسارگاد طعمه حریق شدهاند و در حال نابودی هستند. دادههای موجود نشان میدهد که فقط ۱۸هزار و ۴۸۰هکتار از مراتع و جنگلهای کشور و یک هزار و ۲۶۴ هکتار از منابع طبیعی استان مرکزی پارسال در آتش سوختهاند. به عبارتی آتشسوزی در جنگلهای پاسارگاد این رقم را بهشدت ارتقا میدهد. همه کارشناسان، مدیران، فعالان اقتصادی و تصمیمسازان کلان اجرایی میدانند که آتشسوزی جنگل یکی از زیانبارترین اتفاقات محسوب میشود و میتواند رقمهای هنگفتی به زیان اقتصاد ملی کشور وارد کند برای همین در تمام دنیا با تجهیز به امکانات فنی، مهندسی، امدادی و ستادی سعی بر این دارند که گرفتار چنین زیانهایی نشوند.
اما در ایران رقمهای بزرگ ضرر و زیان ناشی از آتشسوزی جنگلها در کنار خطاهای انسانی و سوءرفتارهای برخی شهروندان ناشی از این است که همین چندسال پیش و در دولت قبلی مسئولان ظاهرا (آنطور که منابع و مطلعین میگویند و رسانهها زیاد درباره آن سخن گفتهاند) امکانات هوایی برای مقابله با آتشسوزی منابع طبیعی را تعطیل و مرخص کرده بودند و فرودگاههای مخصوص هواپیماهای آتشنشان را به انبار گندم تبدیل کرده بودند. همین سهلانگاری که خطای بزرگی در عقلانیت مدیریتی محسوب میشود چند سالی است که زیان فاحشی را ناشی از آتشسوزی جنگلها متوجه اقتصاد ملی ایران کرده است. مثال دیگری که میتوان در اینباره زد و در دو روز گذشته نیز برخی رسانهها به آن اشاره کرده بودند واردات کالاهای لوکس به کشور است. دادههای موجود نشان میدهد در سال 88 بیش از یکمیلیارد و 718میلیون دلار، در سال 89 معادل 2 میلیارد و 702میلیون دلار، در سال 90 بیش از 2 میلیارد و 828 میلیون دلار و در سال 91 رقمی برابر با 2 میلیارد و 549 میلیون دلار فقط کالای لوکس وارد کشور شده است. بهطور قطع ضربهای که این واردات بر پیکر تولید داخلی وارد کرده است هنوز هم قابل مشاهده و تاثیر آن پا برجاست. از این مثالها زیاد میتوان ارائه داد و در چند سال گذشته تقریبا همه تریبونها در حال ارائه ادلهای از این دست در مورد ناکارآمدی مدیریتی طی سالهای گذشته بودهاند.
به نظر میرسد اکنون با چنین پیشینهای به جایی رسیدهایم که نمیتوان ذرهای درنگ کرد و بدون محاسبه سود و زیان هر رفتار و کنش و واکنشی در فضای توسعه و در زمینههای مختلف فعالیت کرد. اکنون بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم تا از روند بحرانساز سالهای گذشته، بهترین توشه تجربه و بهروزی توسعه را برای سالهای آینده برداریم. ضرورت جمعآوری این توشه فقط برای دولت نیست، بلکه همه کنشگران سیاسی باید با نگاه به دامنه گسترده آسیبهایی که گریبان ایران را فرا گرفته است به این اندیشه کنند که وظیفهای جز هموار کردن مسیر توسعه و بهروزی و نیکروزی فعالیتهایی که به توسعه و آبادانی منجر میشود، ندارند. در غیر این صورت باید در انتظار این باشیم که باز هم جنگلها و... تاوان ندانمکاریهای ما را بدهند.
فرهيختگان