اقتصاد مقاومتی؛ یک ایده مترقی و یک ناکارامدی اجرایی
در جریان توسعه ایران و به طور مشخص در فضای اقتصادی کشور فاصله بین طراحی یک ایده و اجرای آن بسیار بیشتر از حد استاندرد است. این فاصله آنقدر زیاد است که می توان به جرات گفت مسئولین اجرایی بسیاری از ایده ها را تبدیل به شعار و دکورهایی می کنند که هر روز در مورد آن فقط جمله ها و حرف های بیشتری تولید می شود، ولی در حوزه اجرا و و تبدیل شدن آن حرف ها هیچ اتفاق قابل اعتنایی رخ نمی دهد. برای اثبات این ماجرا می توان مثال های زیادی ارایه داد که فاصله زیاد بین طراحی یک ایده تا اجرای آن چگونه توانسته ظرف ناکارآمدی و شعار را در توسعه بزرگتر کند. اما بهترین مثال برای نیازمدهای روز و زمان حاضر بدون شک ماجرای اقتصاد مقاومتی است. تکیه بر یک اقتصادی که توان مقاومت را در کشور و در مقابل زیاده خواهی کشورهای غربی یا به عبارتی در برابر تحریم های تحمیلی آنها افزایش دهد به خوبی و با درایت زیاد درک شد. چنین ایده ای درواقع می توان مدعی شد که یکی از ضرورت های روز توسعه را مطرح کرده است. البته مقاومت فقط مشمول ایستادگی در برابر تحریم ها نیست. به نظر من زمانی که این ایده به وجود آمده است این عقلانیت هم درون آن وجود داشته است که باید در برابر ضعف ها و عناصر تشدید کننده ناکارآمدی های داخلی نیز با طراحی یک مکانیزم خاص اقتصادی مقاومت کرد. نگاه فوق یک درخواست و یا طرح نیاز فوری برای اقتصا کشور است؛ نیازی که می تواند در زمان بحران آسیب ها را تا حد زیادی کنترل کند، اما از روزی که این ایده مطرح شده است تا اکنون اقتصاد مقاومتی شکل بیرون و اجرایی نیز پیدا کرده است؟ یا به عبارتی امروز می توانیم مدعی شویم که با انجام برخی راهبردهای اجرایی توانسته ایم مولفه های مقاومت را در اقتصاد ایران به وجود آوریم و یا تقویت کنیم؟ بدون شک وقتی از مقاومت سخن می گوییم و می خواهیم اقتصاد آماده ایستادگی شود باید تحرکات تازه ای را در اقتصاد به وضوح نشان دهیم به گونه ای که این تحرک های تازه در ماجرای اقتصاد کشور دیده شود. به نظر من باید به حوزه های اجرایی کشور انتقاد کرد و این واقعیت را پذیرفت که هنوز جریان اقتصاد مقاومی در حد حرف و سخن باقی مانده است و نمی شود مدعی شد که رفتارهای اجرایی برای تجهیز توان مقاومتی در اقتصادی کشور دیده می شوند. اکنون فاصله بین این ایده مترقی تا اجرای آن نیز دوباره آنقدر زیاد شده است که خیلی از کارشناسان با ناامیدی از اقتصاد مقاومتی یاد می کنند. حرف و سخن ها در مورد اقتصاد مقاومتی و فقدان کارنامه اجرایی برای این ایده تا حدی جدی است که می توان از مسئولین اجرایی پرسید آیا فراموش کرده اید که اقتصاد ایران هم از حیث شرایط داخلی و هم از موقعیتی که از خارج به آن تحمیل کرده اند در شرایطی قرار دارد که هر لحظه امکان دارد مجبور شود لاک دفاعی خود را تقویت کند؟ منظور از مسئولین اجرایی نیز فقط قوه مجریه نیست. برای ایجاد اقتصاد مقاومتی قوه مقننه و قوه قضاییه نیز به عنوان ارکان اجرایی باید فعال باشند. به عنوان مثال برخورد جدی با مقوله فساد اقتصادی یکی از مولفه های اصلی اقنصاد مقاومتی محسوب می شود که اجرای این مولفه به یاری هر سه قوه نیاز دارد اما به نظر می رسد هنوز این همراهی شکل کاملی پیدا نکرده است. برخورد با فساد اقتصادی درواقع یکی از راهبردهای اصلی دستیابی به اقتصاد مقاومتی است. مگر می شود در فضای اقتصادی که به لحاظ فساد یک بی اعتمادی بزرگ را میان دست اندرکاران اقتصادی و همه طبقات مردم به وجود آورده است به مقاومت رسید؟ ما برای تجهیز اقتصاد مقاومتی، نخستین راهبرد خود را باید بازگرداندن اعتماد به بخش ها مختلف اقتصادی کشور برگزینیم و این راهبرد نیز به طور حتم نیاز به فوریت در اجرا دارد. قاطعانه باید باور کرد تا با فساد برخورد نشود و مفسدین اقتصادی سال های گذشته در حوزه های اجرایی به مردم معرفی نشوند عزمی برای مقاومت شکل نمی گیرد. این خواسته عالی ترین مقام کشور هم هست که فساد اقتصادی باید عقیم شود، اما معلوم نیست که اگر اقتصادی مقاومتی می خواهیم چرا باید در بخش های اجرایی این خواسته با سرعت مطلوبی جلو نرود. اقتصاد مقاومتی و یا هر مقاومت دیگری با تعارف های بوروکراسی و سیاسی و ایدئولوژیک جمع شدنی نیست. از سوی دیگر تعطیل کردن بخش هایی که بدون خروجی قابل ملاحظه و قابل اعتنایی منابع مالی را می بلعند یکی دیگر از راهبردهای دستیابی به اقتصادی است که نیاز دارد با فوریت در لاک مقاومت فرو رود، آیا تا به حال مسئولین دولتی توانسته اند در جهت این مزیت یابی، بخش های منفعل اما منابع بر را شناسایی کنند؟ مثلا برخی صنایع بزرگ که محصول انحصاری تولید می کنند اما فاقد کیفیت و توان رقابت هستند در اقتصاد مقاومتی می توان از توان آنها در جهت تقویت صنایعی استفاده کرد که منابع کشور را با کارامدی بیشتری که مطلوب اقتصاد مقاومتی هم هست، مصرف می کنند. ولی این اقدام نیز به سرعت عمل و حرکت نیاز دارد. از سوی دیگر به عنوان راهبردی اصلی در اقتصاد مقاومتی، باید بانک ها را از کاسبی در بازار، بنگاه داری و انجام عملیات بدون خاصیت مولد دور کرد. در چنین اقتصادی بازار سرمایه منفعل باید به ابزاری برای تامین مالی بخش های واقعی اقتصاد تبدیل شود. در مورد این ماجرا البته زیاد شنیده ایم اما آیا به این نقطه هم رسیده ایم که بانک ها دست از بنگاه داری بردارند و بازار سرمایه بتواند وظیفه تامین اقتصاد مولد و بخش های مورد نظر اقتصاد مقاومتی را بر عهده بگیرد. این چند مورد که درباره انها نوشتم شاید دم دست ترین راهبردها برای کلید خوردن اقتصاد مقاومتی است، اما در مورد همین راهبردها نیز به وضوح شاهدیم که مسئولین اجرایی و کارآمدی انها نتیجه ای در خور توجهی را نشان نمی دهند. اگر کار به همین صورت ادامه یابد بدون تعارف باید گفت توسعه در ایران یکی از بهترین ایده های خود را که همان اقتصاد مقاومتی هست، از دست می دهد. درست به همین سادگی.
نشریه: خبرگزاری ایلنا