كمي هم به منافع ملي اهميت دهيم

 اين روزها در محافل دانشگاهي در بين استادان دانشگاه و دانشجويان اين بحث زياد مطرح مي شود كه بزرگ ترين مشكل در ايران چيست يا چگونه مي توان ريشه ناملايمات را در ايران جست وجو كرد تا راهي برای غلبه بر بيماری های موجود اقتصادی، سياسي يا فرهنگي بيابيم. به طور طبيعي هركس پاسخي برای چنين پرسشي دارد و در نهايت به طور ميانگين، پاسخ ها به اين سمت مي روند كه بايد فساد را كور يا از نيروهای شايسته در مشاغل مهم استفاده كرد و گروه های سياسي بايد از زياده خواهي های خود دست بردارند. به نظر نگارنده، همه اين پاسخ ها مي تواند درست باشد، اما بدون شك يك اتفاق بزرگ يا به تعبيری ديگر كمبود يك پارادايم بزرگ و تاريخي در بين همه اين پاسخ ها ديده نمي شود يا كسي به آن توجهي ندارد و آن هم چيزی نيست جز اينكه در شرايط امروز به نظر مي رسد آن طور كه بايد، دغدغه منافع ملي و توجه به توسعه ملي و اهميت دادن به زندگي نسل های آينده در ميان گروه های سياسي و فعالان اجتماعي وجود ندارد. اين مسئله بزرگ ترين رنج و كمبود ما در فعل و انفعالات امروز محسوب مي شود كه مي توان با جديت، نبود اين دغدغه بزرگ را احساس كرد. توسعه در ايران اكنون بدون تعارف بدترين شرايط خود را در چند دهه گذشته تجربه مي كند اما اينكه چرا توسعه در ايران به اين وضع گرفتار شده است، پاسخ روشني دارد و آن هم چيزی نيست جز اينكه مديران و مسئولان اجرای فرامين توسعه، در چند سال گذشته با انتخاب رفتار و مسلكي خاص يا دقيقا به خاطر نداشتن كارآمدی مطلوب، چنين سرنوشتي را برای توسعه كشور به وجود آورده اند. خيلي ها بر اين باورهستند كه اين مديران و برنامه ريزان كلان توسعه از سر ناكارامدی يا كار نابلدی چنين وضعي را رقم زدند اما به نظر نگارنده، نبايد شك كرد كه قبل از هر دليلي در تحليل كاركرد مديران اجرائي ايران در چند سال گذشته، بايد اين مسئله را باور كرد كه فقدان دغدغه توسعه ملي يا فقدان توجه مطلوب به منافع ملي باعث شكل گرفتن كاركردهای نامناسب شده كه نتيجه ای نيز جز سقوط شاخص های اقتصادی، اجتماعي، سياسي و فرهنگي نداشته است. اكنون نيز اگر توجه كنيم به خوبي مشخص است كه همچنان برخي از نيروها و گروه های سياسي با همان بي توجهي به منافع ملي به ميدان وارد مي شوند و به نقد وضع موجود و ارائه راهبردها و راهكارها برای برون رفت از بن بست های موجود مي پردازند. به عبارتي همچنان همه نسخه هايي كه ازسوی گروه های مختلف برای بهبود توسعه در ايران ارائه مي شود فقط از اين ايده به شكل جدی در بطن خود دفاع كرده اند كه هيچ كس جز آنها نمي تواند سكان را در اختيار بگيرد و توسعه كشور را به سرمنزل مقصود برساند. اين وضع آن قدر جدی است و آن قدر جدی تر تبديل به يك مرامنامه شده است كه حتي نيروها و طرفداران دولت های نهم و دهم نيز كه از سال ۸۴ تا ۹۲ نامناسب ترين عملكرد تاريخ را در حفظ توان توسعه ايراني داشته اند، امروز مدعي هستند كه فقط ما مي توانيم كشور را از بلای توسعه نجات دهيم و فراموش كرده اند كه هرچه مصيبت در كارامدی توسعه كشور به وجود آمده ناشي از تلاش و رفتار آنها بوده است. به طور قطع، امروز اگر واقعا اين تمايل در ايران وجود دارد كه ناهمواری ها برداشته شود و كشور بتواند به اهداف بلند و چشم اندازهای بزرگ دست يابد، همه بايد شور موجود در دستيابي به رانت را به شعوری بزرگ در درک منافع ملي تبديل كنند. اينكه ما به هر قيمتي تلاش كنيم يك دولت را بعد از آنكه ويرانه ای بزرگ هم به ارث برده است به هر قيمتي به زير بكشيم تا خود بر جای آن تكيه بزنيم نه تنها هيچ نسبتي با منافع ملي ندارد، بلكه اين رفتار باعث مي شود هزينه های زيادی نيز نصيب توسعه ايران شود. تكيه داشتن بر منافع ملي، معنايش اين است كه هر كس تلاش كند به جای آنكه سنگ در راه باشد، ناهمواری های موجود را بردارد. اين رفتار، بهترين راه برای كسب ميز و صندلي های مديريتي نيز محسوب مي شود؛ يعني به سمتي برويم كه مردم به حسن نيت كنشگران سياسي پي ببرند و با كمال ميل، مسير آنها را برای نشستن روی صندلي های بزرگ مديريت های اجرائي هموار كنند. غير از اين باشد چيزی درست نمي شود و وضع به همين شكل جلو مي رود تا نقطه ای كه شايد ديگر همه چيز برای نجات توسعه دير شده باشد . 

روزنامه وقايع اتفاقيه