مصدق پيشگو نبود، متأسفانه!
كودتای ۲۸ مرداد، ۶۳ سال پيش رخ داد و ضربه ای بزرگ به توسعه ايران وارد كرد اما هنوز و هر سال، محور بحث ها و گفت وگوهای متعددی هم در داخل و هم در خارج از ايران است. البته اين مسئله تا حد بسيار زيادی طبيعي است كه بعد از ۶ دهه كارشناسان، تحليلگران و طراحان راهبردهای توسعه، كودتای ۲۸ مرداد را فراموش نكنند؛ چون اين كودتا از يك سو حاكميت ملي يك ملت بزرگ را با توسل به زور و ترفندهای نامطلوب و ناهنجار سياسي به زير كشيده بود و از سوی ديگر به وضوح نشان مي داد كه فرمانروايان جهان در آن روزگار، برای پيشبرد راهبردهای توسعه خود، چگونه مي توانند جهان را زيرو رو كنند تا نفت را از گلوی يك كشور خارج و به گلوی شاخص های اقتصادی خود سرريز كنند. اين رفتار و اين نوع استثمار يا اين نوع تازيانه زدن بر پيكر و اندام كشوری كه هيچ تناسب مطلوبي به لحاظ دسترسي به توسعه ملي ندارد، واقعيتي است كه نمي توان آن را انكار كرد. درواقع هر چقدر امروز برخي از علاقه مندان به واكاوی ماجرای كودتای ۲۸ مرداد سعي كنند، نمي توانند منكر شوند كه در چند دهه گذشته مبادلات جهاني ميان كشورهای توليد كننده محصول با كشورهايي كه صرفا مواد اوليه را بهينه سازی مي كردند، جهتي عمودی و كاملا نابرابر داشته است. به گونه ای كه قدرتمندان جهان در تلاشي يك سويه، فقط درپي بهره برداری از منابع كشورهای ضعيف، برای تقويت توسعه خود بوده اند. اينكه امروز برخي از ايده های نو حداقل در شعار بر اين باور هستند كه ايجاد زمينه توسعه برای كشورهای فقير، پيشرفت دوچندان توسعه را برای كشورهای قوی فراهم مي كند، تعبيری است كه به هيچ وجه در سال های ۱۳۳۲و دهه های گذشته وجود نداشته است. در آن سال ها به سادگي اقتدارگرايان دنيا ثروت كشورهای ضعيف تر را مي بلعيدند. اين مسئله را از اين رو مطرح كردم كه اكنون در ميان تحليلگران ماجرای ۲۸ مرداد، به ويژه تحليلگران و روشنفكران داخلي، چهره ها يا به تعبيری واقعي تر پديده هايي يافت مي شوند كه با گشاده رويي، خود محوری و خود حق مداری بيش از حد و غير طبيعي مي گويند كه اگر نفت ملي نمي شد، كودتايي رخ نمي داد تا توسعه ايران آسيب ببيند. اگر نفت دولتي نمي شد، حكومت ديكتاتور نمي شد، مردم در فاصله سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ فقر را تحمل نمي كردند و هزار اگر و اماهای متعدد ديگر كه شايد اگر نفت ملي نمي شد، ما در تاريخ شاهد آن نبوديم. اين تعابير «اگری» كه بي تعارف خصلتي عقب مانده دارند و درواقع انسان را فاقد خصلت پويايي تفسير مي كند - كه برای پرهيز از هر كنش يا واقعه ای نبايد قدم از قدم بردارد - دقيقا از اين ايده تبعيت مي كند كه محمد مصدق يا هر كس كه در ملي شدن صنعت نفت نقش داشته است، بايد پيشگويي و كف بيني مي دانست تا براساس و با تكيه بر آن، قدم های خود را محاسبه مي كرد. به عبارتي اگر مصدق، كف بين و پيشگو بود، امروز و بعد از چند دهه، برخي از استادان دانشگاهي ايران تا به اين حد آشفته نمي شدند كه چرا همه چيز بعد از ملي شدن صنعت نفت به هم ريخت؟ فراموش نكنيم كه انسان موجودی پوياست و انسانيت نيز صاحب مؤلفه ای بزرگ به نام حركت و سازندگي است. براساس اين مؤلفه، كسي نمي تواند در مقابل بيداد سكوت كند يا نمي تواند بنشيند و حركت نكند كه مبادا اتفاقي رخ ندهد. اگر اين گونه بود، برخي از منتقدان امروز جريان ملي شدن صنعت نفت نبايد در دوران سازندگي قدم از قدم برمي داشتند اما آنها قدم های بزرگي برداشتند كه تبديل به ايجاد مشكلاتي بزرگ در روند توسعه شد.
روزنامه وقايع اتفاقيه