سياست بازی و مرگ توسعه
سخن گفتن از سياست بازی و فسادی كه درحال حاضر بخشي از روند توسعه در ايران شده است، مي تواند يك اتفاق تكراری باشد كه به طور قطع، بارها كارشناسان و مسئولان از آن سخن گفته اند و باز هم مي گويند؛ اما امروز كه يك بار ديگر قرار است تا از فساد و سياست بازی در اين روزنامه، حرفي به ميان آورده شود، آن طور كه بايد، دامنه اين پديده های ناخوشايند به گونه ای كوتاه نشده است كه جامعه بتواند احساس امنيت و آرامش كند. قبل از هر چيز، بايد بگويم كه اتفاقا فساد در حد بسيار زيادی نتيجه سياست بازی و رفتار ناهنجار برخي از افراد و گروه های سياسي است كه منجر به شكل گرفتن فرايند فساد و تخريب روند توسعه مي شود. سياست بازان، امر سياست را به عنوان يك مقوله تأثير گذار اجتماعي كه مي تواند راهگشای توسعه باشد، پيگيری نمي كنند بلكه آنها در فراگرد كنش ها و واكنش های سياسي خود در پي آن هستند تا با مكانيزم های سياسي، موقعيت های حضور خود را درجغرافيای قدرت تقويت كنند. در نهايت نيز «توليد سود»، مهم ترين انگيزه برای سياست بازی و سياست ورزی، در صدر اهداف دروني قرار مي گيرد. در چنين چشم اندازی، حتما مردم جايگاهي ندارند. درواقع، امكاني به نام مردم با عنوان پديده ای تحليل مي شود كه مي توان از آن برای جهش و صعود در موقعيت های مختلف، برتری كسب كرد. اساسا چون خصوصيت سياست بازی در پي آن نيست تا توسعه را به امری فراگير و دغدغه ای ساختارمند تبديل كند، برای همين رجوعش به مردم،شبيه ايجاد نردباني است كه بايد پا روی دوش آن گذاشت و در مواقع حساس به راحتي از آن بالا رفت. جامعه ما نيز به نظر مي رسد در بدنه فعاليت های سياسي، گرفتار اين معضل شده است و گروه های سياسي، فارغ از چپ و راست بودن، دقيقا بر طبل سياست بازی مي كوبند، يعني يا دائم در حال مچ گيری از يكديگر هستند يا پا روی پای يكديگر مي گذارند يا پرونده های شيرينكاری های يكديگر را رو مي كنند و در نهايت نيز از هر فرصتي برای حذف رقيب بهره مي برند. طبيعي است جريان سياسي كه به ابزارهای قدرت دسترسي بيشتری دارد، با توان و جسارت بيشتری ركاب سياست بازی را به حركت درمي آورد. در مقابل اين تصوير هم مردمي نشسته اند كه هر روز بايد شاهد يورش گروه های سياسي به يكديگر باشند و طبيعي است كه بعد از مدتي افكار عمومي با دلهره از اينكه در بدنه سياست كشور، جماعتي از اين دست بايد تصميم ساز و تصميم گير زندگي آنها باشند، دچار واهمه مي شوند. ما امروز جامعه ای داريم كه به گواه اطلاعات موجود، وضعيت ناخوشايندی از حيث طبقه بندی ارزش های سرمايه اجتماعي را به خود اختصاص داده است. اخلاق در جامعه ما بر اساس اعتراف كارشناسان و بسياری از مسئولان، يكي از حادترين دوره های تاريخي خود را تجربه مي كند. در جامعه ای كه مردمش به طور مداوم بايد شاهد بي اخلاقي گروه های سياسي و رفتارهای ناپسند كنشگران در بدنه سياسي كشور باشند، آيا مي توان جز اين انتظاری داشت؟ به نظر مي رسد اكنون مردم واقعا از رفتار سياست بازان كشور و افزايش روزبه روز فساد، خسته شده اند و كمترين پيامد اين اتفاق، مي تواند بزرگ ترين گره ها و دردسرها را برای توسعه به ارمغان آورد. اين ارمغان اگر فقط گريبان نسل كنوني كشور را گرفته بود، شايد مي شد با آسودگي بيشتری به رفع آن پرداخت اما مشكل اينجاست كه نسل آينده بايد تاوان بيشتری برای كردارهای ناخوشايند امروز بپردازد و اين زيانبار ترين خطر برای توسعه ايران خواهد بود. كاش فسادآوران و سياست بازان نيز اين خطر را درک مي كردند و كمي هم با انديشه به توسعه ملي، صبح را به شب و شب را به صبح مي رساندند.
روزنامه وقایع اتفاقیه