به فردا اندیشه کنیم
نوشتن از توسعه در ایران این روزها بیش از هر زمان دیگری سختتر شده است، چون هر بار که بخواهی شرایط توسعه یا جایگاه اقتصاد ایران را مشخص کنی باید از اعداد و ارقام و نشانههایی استفاده کرد که هریک از آنها به تنهایی برای مبهم کردن آینده «توسعه ایرانی» کافی هستند. اینکه چرا این اتفاق افتاده است و چرا باید نشانههای توسعه در ایران تا این حد موجب ناامیدی شوند، نیاز به توضیح زیادی ندارد. دوره کردن اتفاقات و برنامهها و راهبردهای اقتصاد در هشت سال گذشته بهخوبی چرایی این ماجرا را نشان میدهند. بهزعم من توسعه باید متکی بر دانش، عقلانیت علمی و عقلانیت ابزاری باشد، یعنی همان مولفههایی که در سالهای گذشته با شدت از آنها دور شدیم و بیشتر توسعه را متکی بر شعار و برنامههای غیرمولد کردیم. برای همین اقتصاد ما به راهی رفته است که از هر زاویه به آن نگاه میکنی جز خمیدگی شاخصها چیزی به چشم نمیآید. درواقع به دلیل نوع سیاستگذاری در حوزه اقتصاد، سیاهخوانی در قلب توسعه نهادینه شده است یا به عبارتی واژه معروف سیاهنمایی، پدیدهای نیست که از بیرون به تحلیلهای توسعه تزریق شود بلکه در درون توسعه و کنکاشهایی که از توسعه رخ میدهد، ایستاده است و همه را در مشت خود میگیرد. این واقعیتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و تنها میتوان به این امید داشت که عقلانیتی نو متکی بر دانش و خردورزی مسیر تحرک شاخصها را تغییر دهد و از سرعت تغییر توسعه جلوگیری کند. به نظر میرسد این اتفاق بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری رخ داده است. این ادعا را میتوان حتی از جابهجایی فضای موجود در بازار نیز بهخوبی درک کرد. دیروز به محض آنکه آرای مردم نشان داد، سیاستهای اقتصادی هشت سال گذشته باید جای خود را به برداشتی کاملا متفاوت از توسعه بدهند بازار نیز به یکباره لبخند پررنگی زد و شاخصها نیز با شادی صعودی شدند. به عبارتی میتوان گفت که دماسنجهای اقتصادی کشور قبل از هر کسی و هر تحلیلی بر این باور مهر تایید زدند که دیگر توسعه در ایران به شور نیاز ندارد بلکه نوعی از عقلانیت ابزاری را میطلبد که بتواند با اتکا به خردورزی مسیر اقتصاد را از کوچکترین دهلیزهای بازار تا بزرگترین معابر دیپلماسی اقتصادی باز کند. باور کنید اقتصاد در ایران از نهادینه شدن سیاهخوانی در بطن توسعه طی هشت سال گذشته به شدت خسته شده است. میخواهم یک پرسش مطرح کنم. در کجای دنیا تمام اندیشمندان و فعالان اقتصادی و حتی همخانوادههای حزبی و سیاسی یک دولت با تمام توان از سیاست حاکم بر توسعه انتقاد میکنند؟ به نظر میرسد این یک اتفاق تازه است که در اقتصاد ایران رخ داده است. در اینجا حتی زیرمجموعههای دولت نیز از سیاستهایی که دولت برای اقتصاد طراحی کرده است دوری میگزینند و این هیچ معنایی ندارد جز قرار گرفتن در دور مردود توسعه. حالا راهی برای شکستن این دور باطل باز شده است تا شاید همهچیز دوباره به نقطه سال 84 بازگردد و از آنجا یکبار دیگر نقشه راه برای توسعه طراحی شود. باید امید داشت و این امید را باید از شاخصهای اقتصادی آموخت که از دیروز روشن شدهاند و روی پا ایستادهاند. اینگونه سیاهخوانیها از بطن توسعه بیرون میروند. به فردا اندیشه کنیم
نشریه: روزنامه بهار