تجربه ۸ سال گذشته را پاس بداریم
واکسینهکردن اقتصاد ایران در مقابل چه کنمها و سرگیجههای تند بزرگترین تجربه برای هر فرد، هر تشکیلات و هر نظام توسعهای، روشها و منشهایی است که در دورانی مشخص اختیار کرده است و نتیجه آنها را در دست دارد و میتواند به وضوح آن نتایج را ببیند. براساس همین اصل نگارنده خود را در گروه خوشبینها قرار میدهم و بر این باورم که هرچند در ۸ سال گذشته تاروپود توسعه صنعتی در ایران به هم ریخت یا به کلام ساده، مدیران و برنامهریزان اقتصاد با تکیه بر اندیشههای پولمحور، سرمایهگذاری صنعتی را بیاعتبار کردند اما باز هم چراغی روشن روی سر اقتصاد ایران میدرخشد که آنهم چیزی نیست جز راهی که اقتصاد ایران در ۸ سال گذشته طی کرده و حالا کارش به اینجا رسیده است.�
باور کنید برای ما، یا به مفهوم بهتر، برای توسعه در ایران باوجود همه تلخیهایی که برنامهریزان اقتصادی در سالهای گذشته آفریدهاند یک تجربه شکل گرفته است که میتواند برای همیشه توسعه در ایران را نجات دهد. این تجربه چیزی نیست جز اینکه ما برای راندن ارابه توسعه بیش از هر چیز به عقلانیت، آگاهی و شعور توسعهای نیاز داریم تا به واسطه آن بتوانیم از هدررفت منابع مالی و افزایش بیرویه هزینههای مبادله جلوگیری کنیم.
بدونشک پدیدههایی چون فساد اقتصادی یا بیهودگی در استفاده از منابع مالی ریشهای جز فقدان عقلانیت و فقدان شعوری منطبق بر ذات توسعه ندارد. واقعیت این است که فساد گسترده و بیسابقهای در حوزههای اجرایی اقتصاد، طی ۸سال گذشته نظام توزیع اعتبارات را دچار اختلال کرد؛ فسادی که بهخاطر وجود تحلیلهای غیرکارشناسی و ضدتوسعهای (در سطح مدیریت اقتصادی) در کشور شکل گرفت و اقتصاد ایران را گرفتار یک دور باطل کرد؛ دور باطلی که تنها هنگامی گشوده خواهد شد که بازنگری عمیق و بنیادی درباره این برنامه داشته باشیم و یک بار برای همیشه پرونده آن را مختومه اعلام کنیم.
اما پرسش اصلی اینجاست که اگر عقلانیت توسعهمحور سکان هدایت اجرایی برنامههای اقتصادی را در دست داشت بهسمتی میرفتیم که نوکیسگی و ثروتاندوزیهای شبانه جای تولید و فعالیتهای مولد را بگیرد؟ بدون شک پاسخ به این پرسش منفی است. اگر جغرافیای حرکت در مدار توسعه به عقلانیت ابزاری مجهز بود هرگز با تعجب نمیگفتیم که چگونه در دنیای صنعتی امروز، مدیران اقتصادی در عرض ۸ سال ۵۰۰هزارمیلیارد تومان نقدینگی غیرمولد خلق کردند و در سوی دیگر فوج تولید و صنعت بهخاطر فقدان نقدینگی در معرض بحران قرار گرفته است؟ این تصویر بزرگترین ثروتی است که اکنون در اختیار ما قرار دارد چون با برانداز کردن آن، اگر واقعا درد توسعه وجود داشته باشد، دیگر میدانیم باید بهکدام سمت برویم که اقتصاد ایرانی در معرض چه کنمها و سرگیجههای تند قرار نگیرد. تازه بحران حاکم بر فعالیتهای مولد اقتصادی تنها بخشی از ماجرای توسعه در ایران است. امروز بهنظر میرسد جایی فراتر از تولید و در میدان سرمایههای اجتماعی نیز این گریز از منطقه مولد باعث شده است تا نوعی آسودگی اجتماعی نسبت به مراودات انسانی شکل بگیرد. بهنظر میرسد این مساله طبیعی است. وقتی در یک جامعه فساد در حوزههای اجرایی اقتصاد فراگیر و نوکیسگی به تب عمومی تبدیل شود، بخش زیادی از مردم نیز در این گمان فرو میروند که فقط رسالت آنها این است که مراقب بار خودشان باشند. برای همین فرقی برای آنها نمیکند که درماندگی اقتصادی تا کجای گونههای جامعه بالا رفته یا تا کجای خانه همسایه را فتح کرده است.
ایران و ایرانی در طول تاریخ به این امر شهره بوده است که مردمانش بار از روی دوش یکدیگر برمیدارند ولی اکنون شما اگر از یک گروه از فعالان اقتصادی بپرسید که آیا تقویت بنیه مالی گروههای نیازمند در جامعه در الگوی رفتار اقتصادی شما قرار دارد یا خیر یا اگر از آنها بپرسید که برای اصلاح رفتارهای اجتماعی (که درنهایت منجر به اصلاح هزینههای اقتصادی میشود) اندیشهای دارید یا خیر؟ با تعجب نگاهتان میکنند و در بهترین حالت میپرسند مگر در ایران دولت وجود ندارد. این عبارت معنایی ندارد جز اینکه فقط باید از دولتیها انتظار داشت که دمای بدن سرمایههای اجتماعی را منظم کنند درغیراین صورت اگر ناکارآمدی اجرایی شکل بگیرد همه مینشینند و نقش تماشاگر ماجرای تخریب توسعه را ایفا میکنند. این واقعیت آزاردهنده توسعه در ایران است که بهنظر من بهعنوان یک معلم ریشه آن در گریز از عقلانیت و تصمیمگیری برای توسعه متکی بر شور و انگیزههای تبلیغاتی است بهجای وابستگی بهشعوری که توسعه نیازمند آن است. تجربه چندسال گذشته نشان میدهد که اگر مراقب نباشیم تنها تولید از بین نمیرود بلکه سرمایههای اجتماعی نیز زمینگیر میشوند. پس باید از همه شهروندان تمنا کرد که خوب و نیک به تجربه ۸ سال گذشته نگاه کنند.
*استاد دانشگاه
تجربه ۸ سال گذشته را پاس بداریم
نشریه: روزنامه شهروند