تضاد مفهومي تعاون در ميان سوسياليست‌ها

تعاونگران واقعي در كجاي جهان بودند؟

 

تعاوني‌ها مبحثي در توسعه محسوب مي‌شوند كه مي‌توان به جرات گفت ستون، زير بنا و قواره اصلي توسعه را شكل مي‌دهند اما در همين ابتدا اين نكته را بايد لحاظ كنيم كه وقتي مي‌گوييم تعاوني‌ها شيرازه اصلي توسعه هستند، منظور توسعه‌يي كه بر پايه محور بودن و تصميم‌سازي‌هاي مردمي شكل گرفته است. به‌طور حتم تعاوني‌ها نمي‌توانند ارتباط مطلوبي با آن نوع از مفاهيم توسعه برقرار كنند كه اين مولفه را نتيجه اجراي انضباط خشك دولتي و اجراي فرمان‌هاي بي‌چون چراي قواي دولتي در جامعه مي‌دانند. امروز انديشه بشر به اثبات رسانده كه تعاوني‌ها را تعاونگران يا همان قواي مردمي شكل مي‌دهند كه براساس مناسبات دموكراتيك، عقلاني و انساني زمينه حضور مستقل و خودكار مردم را در شكل‌بندي توسعه فراهم مي‌كنند. همه اينها هم به اين خاطر به‌وجود آمده و دوام يافته است تا از اقتدارگرايي و زورمداري دولت‌ها، احزاب و قواي حاكم در امر توسعه جلوگيري شود.

با همين زاويه نگاه بايد جايگاه توسعه را در ميان انديشه‌ها و مكاتب مختلف فكري و نتيجه‌يي كه در نهايت از اين گروه‌هاي فكري در رابطه با تعاون به‌دست آمده است، بررسي كرد. اگر اينگونه ببينيم حتما به اين نتيجه مي‌رسيم كه از پايه غلط است، اگر بگوييم تعاوني و تعاونگري در ميان سوسياليست‌ها شكل واقعي داشته است. به زبان ساده براي آنكه بدانيم كجا تعاوني‌ها توانسته‌اند سيماي مطلوبي از خود نشان دهند بايد ببينيم در كجا اين نهادهاي مردمي توانسته‌اند نتيجه استقبال مردم از توسعه يا ابزاري براي حكمراني و جهت‌دهي مردم به توسعه باشند. به نظر مي‌رسد اين تعريف كه جوهره تعاوني‌ها محسوب مي‌شود در تضاد با راهبردهاي دولت-اقتدار سوسياليست‌ها در استفاده از تعاوني‌ها داشته است.

ديدگاه‌هاي مختلف به تعاون

در كشورهاي كمونيستي مفهومي از تعاون شكل گرفت كه با تعاريف سنتي از تعاون در تضاد هستند. در ميان اين كشورها تعاوني‌ها براي تسهيل در جريان اشتراكي‌سازي شكل گرفتند. حذف تعاوني‌هاي زراعتي در شوروي بهترين نمونه براي اين ماجرا هستند كه نشان مي‌دهد در همان زمان نيز اشتراكي‌سازي با مخالفت كشاورزان مواجه شدند. البته به مرور زمان اين تضاد تضعيف شد و تعاوني‌ها توانستند نقش‌هاي بزرگي در اقتصاد و اجتماع كشورهاي شرقي ايفا كنند. مثلا در آغاز دهه 70ميلادي در كشوري مثل لهستان تعاوني‌ها 55درصد حجم خرده‌فروش را در اقتصاد بر عهده داشتند. اين امر نشان مي‌دهد كه اگر در دوره‌يي تعاوني‌ها در اين كشورها توانستند بعد از طي كردن مسيري نه چندان مطلوب به رونق برسند، نتيجه تعامل و تماشاي تجربه تعاوني‌ها در سايركشورهايي بوده كه ارتباطي با مفهوم كمون نداشته‌اند. در همين زمان نزديك 45درصد از كل مردم لهستان تحت پوشش تعاوني‌ها بودند. درواقع بعد از طي شدن مسيري پر سنگلاخ، تعاوني‌ها در كشورهاي سوسياليستي فعاليت بزرگ‌تر يا مقياس بزرگ‌تري از انجام مناسبات اقتصادي را بر عهده گرفتند. دقيقا به‌خاطر همين مقياس و تفاوت در اطلاعات آماري استفاده از تعاوني‌هاست كه باعث شده تا حتي امروز نيز بسياري بر اين عقيده باشند كه سوسياليست‌ها تمايل بيشتري به تعاونگرايي داشته‌اند. اما به نظر من بايد زاويه تحليل را تغيير داد. نمي‌توان صرف اندازه استفاده از تعاوني‌ها اينگونه فكر كرد كه تعاونگرايي محصول شرق است. اگر مقياس قابل ملاحظه‌يي از تعاوني‌ها در ميان كمونيست‌ها وجود داشته مربوط به دوراني است كه كشورهاي غيركمونيستي توانسته بودند حتي در مقياس كوچك‌تر تجربه واقعي و صحيح‌تري را از مفهوم تعاوني در مقابل چشم كمونيست‌ها به نمايش بگذارند.

حضور داوطلبانه مردم در جريان اقتصاد

البته از همان ابتدا تعاوني‌ها در كشورهاي كمونيستي زير يوغ دولت‌ها بودند. يعني در تعاوني‌ها مي‌شد دخالت كامل دولت در مناسبات اقتصادي را ديد. به نظر مي‌رسد حتي اگر بپذيريم كه كارايي تعاوني‌ها در اين كشورها در سطح مطلوبي قرار داشته است (كه از دهه 70 به بعد تا حدي اينگونه بوده است) نمي‌توانيم اين واقعيت را ناديده بگيريم كه تعاونگرايي در اين كشورها از ريشه گرفتار تضاد بوده‌اند. تعاوني‌ها شكل گرفته‌اند كه ترسيم‌كننده و تضمين‌كننده حضور داوطلبانه مردم در جريان اقتصاد و معيارهاي اجتماعي باشند اما وقتي به ابزاري براي تقويت دخالت‌هاي دولت تبديل شوند حتي اگر كارآمد هم باشند، نمي‌توان آنها را به رسميت شناخت. در دنياي سرمايه‌داري هرچند كه منفعت فردي ترجيح داشت و فردگرايي براي تقويت اين منفعت راهبردهاي متعددي نشان مي‌داد اما با اين وجود تعاوني‌ها در اين نظام از همان ابتدا بر پايه عدم دخالت دولت، مستقل و حضور خودجوش مردم بنا شده بودند. براي همين است كه امروز به‌خوبي مشاهده مي‌شود كه در پيشرفته‌ترين كشورهايي كه هيچگاه سابقه سوسياليستي نيز نداشته‌اند، تعاوني‌هايي وجود دارند كه نقش هدايتگري و تجهيز ساختارها را براي توسعه ايفا مي‌كنند. به‌عبارتي ديگر در اين كشورها تعاوني‌ها از يك سو امري كاملا توسعه‌پذير و از سوي ديگر عنصري كاملا ترويج‌كننده توسعه هستند. در اينجا اصلا بحث عقايد و رويكردهاي ايدئولوژيك نيست بلكه براي يافتن الگوهاي موفق تعاوني بايد اين تفاوت‌ها ديده شود. به باور من الگوي موفق تعاونگرايي را بايد در ميزان موفقيت كشورها براي رسيدن به توسعه ارزيابي كرد. در ميان توسعه‌يافته‌هاي امروز از ابتدا مردم آتش توسعه را افروختند و شعله‌ور كردند. يعني مردم به توسعه دامن زدند و بعد همين مردم كه توسعه را دامن زدند تحت تاثير توسعه قرار گرفتند. اينگونه بود كه تعاوني‌ها نيز به‌عنوان ابزاري براي تقويت خواست مردم در شكل‌بندي به توسعه متولد شدند اما همانطور كه پيش از اين گفتم در ميان سوسياليست‌ها توسعه امري دستوري بود كه بايد اهداف سوسياليست را جامه عمل مي‌پوشاند براي همين تعاوني‌ها شكل گرفتند تا ابزار رسيدن به اين هدف باشند.

مبناي شوروي براي تخمين تعاوني‌ها

اگر شوروي را مبنايي براي تخمين موقعيت تعاوني‌ها در بدو شكل‌گيري كمونيست بدانيم مي‌توان به‌وضوح ديد كه انقلاب اكتبر و شدت گرفتن جريان اشتراكي‌سازي بعد از مرگ لنين (يعني از اواسط دهه 20ميلادي) تا حد زيادي كاركرد تعاوني‌ها را در اين كشور دگرگون كرد. در پايان قرن نوزدهم و قبل از انقلاب اكتبر 205هزار نفر در تعاوني‌هاي روسيه عضويت داشتند، اين رقم بعد از 1914 به يك ميليون نفر رسيد. يعني قبل از انقلاب اكتبر تعاوني‌ها جايگاه ويژه‌يي در شوروي داشتند. بعد از انقلاب لنين رسما حكم به بي‌فايده بودن تعاوني‌ها داد. او گفت: «تعاوني‌ها نمي‌توانند يك جامعه كامل سوسياليستي به‌وجود آورند اما ابزاري هستند كه مي‌توانند تسهيلات لازم را براي تبديل يك جامعه سرمايه‌داري به جامعه سوسياليستي فراهم كنند». درواقع او به‌وضوح نشان داد كه تعاوني‌ها نقش ابزاري براي رسيدن به اهداف سوسياليست دارند. اما اين نكته را فراموش نكنيم كه اين نقش ابزاري نيز در يد دولت شكل مي‌گيرد و هدايت مي‌شود. اگر اشتباه نكنم به نظر مي‌رسد، لنين به الگوي تعاونگري كشاورزي بيشتر از ساير انواع تعاوني بها مي‌داده است اما باز هم تعاوني‌هاي كشاورزي را ابزاري مي‌دانسته كه مسير اشتراكي كردن كشاورزي را هموار مي‌كرده است. البته در همان سال‌هاي نخست انقلاب اكتبر، انقلابيون به اين نتيجه مي‌رسند كه بايد حق مالكيت را به رسميت بشناسند. براي همين به آرامي و به شكلي خاص با حق مالكيت كشاورزان يا به مفهوم دقيق‌تر با مالكيت هر خانوار كشاورزي بر يك قطعه زمين كوچك و مقدار محدودي عناصر توليد موافقت كردند. چون بعد از شكل گرفتن اشتراكي‌سازي باز هم فقط 2درصد از كل محصولات كشاورزي در زمين‌هاي دولتي توليد مي‌شد و 98درصد آن در زمين‌هاي خصوصي به‌دست مي‌آمد. اشتراكي‌سازي توليد زراعي فقط باعث شد 100هزار تعاوني كشاورزي در روسيه منحل، تعطيل و مصادره شود و جاي آن را بنگاه‌هاي معاملاتي دولتي پر كنند.

جايگاه تعاوني در كشورهاي جهان

بدون تعارف امروز بايد به جايگاه توسعه و نقشي كه توسعه در بهبود زندگي مردم دركشورهاي مختلف داشته، نگاه كنيم و بعد از آن موقعيت تعاوني‌ها را در اين كشورهاي و نقشي كه در پايداري توسعه ايفا مي‌كنند، ارزيابي كنيم. آن وقت در نهايت بگوييم يا نتيجه بگيريم كه كجا تعاوني‌ها توفيق داشته‌اند و كجا فاقد انديشه واقعي تعاونگري بودند. امروز در كشوري مثل نروژ از هر 3 شهروند يك نفر در تعاوني‌ها عضويت دارد. دركشور هندوستان 240ميليون نفر به‌خاطر گسترش تعاونگري زندگي مي‌كنند و معيشت خود را حفظ كرده‌اند. گزارش‌هاي منتشر شده، نشان مي‌دهد كه در امريكا 25درصد جمعيت در تعاوني‌ها فعاليت دارند و بيش از 30تعاوني هر سال بالغ بر يك‌ميليارد دلار درآمد دارند. هم‌اكنون در ايالات متحده بيش از 30درصد توليدات كشاورزي توسط بيش از 3.5هزار تعاوني انجام مي‌شود. در كانادا نيز بيش از 33درصد جمعيت كشور تعاونگر هستند. در كشوري مانند فنلاند به‌طور ميانگين حداقل 50 درصد كل فعاليت‌هاي اقتصادي از سوي تعاوني‌ها و تعاونگرها انجام مي‌شود. در ساير كشورهاي توسعه يافته نيز وضع اينگونه است. كارشناسان اين كشورها معتقدند مسيري كه طي چند دهه گذشته پيموده‌اند تا به توسعه برسند با اتكا به تعاوني‌ها و تعاونگري بوده است. اتفاقي كه به نظر مي‌رسد چه بخواهيم و چه نخواهيم طي همين دوران و در كشورهاي كمونيستي آن طور كه بايد وجود نداشته است. تفاوت نيز تنها در يك چيز بوده و آن هم درك جوهره واقعي تعاونگري است. تعاوني‌ها مرز بين اجتماع و اقتصاد هستند و نمي‌توان آنها را با فرامين و اقتدار دولتي به جامعه تحميل كرد بلكه بايد مردم خود به اين نتيجه برسند كه با حضور در تعاوني‌ها مسير شكل گرفتن توسعه واقعي، مولد و متكي بر همه قشرهاي مردم را فراهم كنند.

حالا شما قضاوت كنيد كه تعاوني‌ها در كدام انديشه يا كدام كشورها واقعا وجود داشته‌اند و موفق نيز بوده‌اند.

تضاد مفهومي تعاون در ميان سوسياليست

 

نشریه: روزنامه تعادل