درد توسعه را بازگو کنیم

 گاهی اوقات، طفره‌رفتن یا در حاشیه سخن‌گفتن درباره گرفتاری‌ها و مشکلات یک کشور در همه حوزه‌ها می‌تواند خطایی نابخشودنی یا یک اشتباه تاریخی باشد. این مسئله البته بیشتر از هر کسی درباره کارشناسان، صاحب‌نظران، مدیران برنامه‌ریز، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیرندگان صدق می‌کند. این مجموعه از کنشگران اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باید نیک بدانند گفتارهای حاشیه‌ای در‌باره نقصان‌های توسعه کشور نه‌تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود ساختارهای کشور به‌نوعی از بطالت و بیهودگی عادت کنند و نسل آینده نیز به‌اجبار پذیرای فشلیسم در نمودارهای رشد و پیشرفت شود. به همین دلیل، به نظر می‌رسد در روزگار ما مهم‌ترین راهبرد، پرداختن به این مسئله است که بتوانیم و بیاموزیم بدون درنظرگرفتن دغدغه‌های غیر‌واقعی یا به‌مفهوم دیگر، سلایق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در‌باره گرفتاری‌ها و گره‌های موجود در توسعه ایرانی سخن بگوییم. این راه ما را حتما به جایی می‌رساند که به‌این واقعیت اندیشه کنیم؛ قبل از آنکه پیروزی‌های متعدد در حوزه‌های دیپلماسی و ورزشی بخواهند یک افتخار ملی باشند، دانستن و داشتن دریافت درستی از پیچ‌وخم‌های توسعه باید تبدیل به یک افتخار شود، چون تا وقتی مشکلات را در پستو نگه داریم و بخواهیم همه چیز را به‌گونه‌ای نمایش دهیم که هیچ سهمی از واقعیت ندارند، در مرحله نخست باعث می‌شویم بازشدن گره‌ها به رؤیایی غیر‌قابل‌تحقق تبدیل شود و از سوی دیگر، همه روزنه‌های کشور نیز از تعارف‌ها و تمایل‌های کسب‌وکارهای ایدئولوژیک پر شوند. 

پس بدون شک، سیاست‌گذاری عمومی در دستگاه اجرائی کشور باید زمینه را برای پرداختن به گره‌های توسعه ایرانی مهیا کند؛ به‌گونه‌ای که سخن‌گفتن و اندیشیدن به‌ گرفتاری و گره‌های موجود در جریان پیشرفت به دغدغه‌ای عمومی تبدیل شود. همین چند سال پیش و در دوران حضور دولت‌های نهم و دهم در کابینه، شاهد بودیم دگر‌گونه جلوه‌دادن ناهمواری‌های موجود در توسعه کشور یا غلوکردن در تحلیل توفیق‌ها، چه مشکلاتی را برای کشور به وجود آورد؛ به‌طوری‌که وقتی دولت یازدهم، مدیریت کار را بر عهده گرفت، از گوشه‌وکنار به وضوح شنیده می‌شد ویرانه‌ای تاریخی از توسعه کشور بر جا مانده است؛ به شکلی که هنوز هم ساختارها و ساختارسازی‌ها، هزینه و تاوان آن آشفتگی را پس می‌دهند. درست به همین دلیل است که پیشنهاد می‌شود سیاست‌گذاران عمومی به شکلی کاملا منسجم، مشکلات موجود بر سر راه توسعه را ارائه دهند و با سیاست‌گذاری خود از شهروندان و در صدر آنها از گروه‌های مرجع بخواهند برای عبور از موانع موجود، راهکار ارائه دهند. در چنین شرایطی، بازکردن گره‌ها و گذشتن از ناهمواری‌ها به دغدغه‌ای فراگیر تبدیل می‌شود و همه شهروندان می‌دانند مشکلات در چه حدی است و به وضوح می‌بینند فراخوان یا بسیجی عمومی برای برطرف‌کردن آنها به‌راه افتاده است. نگارنده، این مسئله را به این دلیل مطرح کردم که به نظر می‌رسد هنوز هم پرداختن و بازگوکردن بسیاری از معضل‌های  موجود بر سر راه ارتقای شاخص‌های پیشرفت، به برخی از گزینه‌های ارزشی ارتباط داده می‌شود؛ در صورتی که نظام‌مندی ارزش‌ها و ساختار آنها در طول تاریخ، بارها نشان داده است رهاکردن واقعیت‌ها درباره موقعیت‌های مختلف می‌تواند فقر انگیزشی را برای پرداختن یا از میان ‌برداشتن موانع پیشرفت برطرف کند. 

وقايع اتفاقيه