نشانه های بلوغ اجتماعی

احساس مسئولیت اجتماعی یا به معنای دقیق‌تر شکل گرفتن تعلق خاطر در میان بخشی از بدنه اجتماعی کشور، بدون آنکه دولت‌ها نقشی در شکل گرفتن آن داشته باشند، یک نقطه روشن یا یک نشانه محسوب می‌شود که می‌توان با اتکا به آن در معادلات جهش توسعه، جامعه‌ای بلوغ‌یافته را لحاظ کرد. یعنی جامعه‌ای که به این درک رسیده است که باید بدون توجه به خاستگاه دولت و نسبتی که با خدمات اجتماعی - و ارائه رفاه به طبقات ضعیف جامعه- برقرار می‌کند، خود به‌طور خودکار برای بهبود زندگی سایر شهروندان تلاش کرد. این درک یک اتفاق و یک مبنا برای عمومی کردن درک نیاز به توسعه محسوب می‌شود. به بیان دیگر، وقتی جامعه بدون توجه به نهادهای قدرت و امکانات آنها به چنین واکنش‌هایی می‌رسد (حتی حداقلی از جامعه) درواقع جامعه‌ای دغدغه‌پذیر و دغدغه‌مند به وجود آمده است که می‌توان روی کارکرد آن برای عبور از موانع ساختاری حسابی ویژه باز کرد. در حال حاضر جامعه ایرانی نیز به چنین نقطه‌ای نزدیک می‌شود. البته دور از واقعیت نیست که در ایران همواره کنش‌های فردی و حتی گروهی در شکل دادن به خدمات اجتماعی همیشه وجود داشته است. از این منظر ایرانی‌ها حتما خصلتی تاریخی را نشان داده‌اند، اما اکنون چند وقتی می‌شود که با شکل گرفتن پدیده‌هایی نظیر دیوارهای مهربانی و گروه‌های متعددی از تشکل‌های کاملا غیردولتی که در محل‌های فقیرنشین خدمات اجتماعی ارائه می‌دهند و برای کارتن‌خواب‌ها فعالیت می‌کنند، به نظر می‌رسد آن خصلت تاریخی اگر انسجام نداشته است، اکنون به یک انسجام مطلوب نزدیک می‌شود. این مساله برای جامعه سیاست‌زده ایران یک نعمت است چون این افراد با کم‌ترین واکنش‌های سیاسی و کاملا بدون آنکه دست جلوی نهادهای حاکمیتی دراز کنند مشتاقانه در پی خدمت کردن به محرومان جامعه هستند. به‌طور حتم باید نگاهی کاملا مثبت به این اتفاق داشت و آن را یک رفتار اجتماعی سرنوشت‌ساز برای توسعه دانست، چون این گروه از افراد جامعه در حال تقویت سرمایه‌های اجتماعی هستند؛ چیزی که توسعه ایرانی بیش از هر چیز نیازمند آن است. سرمایه‌های اجتماعی از هر منبع مالی و از هر نوع ثروت اقتصادی بهتر و بیشتر می‌توانند کشتی به‌گل‌مانده توسعه ایران را نجات دهند. معتقدم آفت توسعه در ایران بی‌اعتمادی و بی‌اخلاقی گسترده‌ای است که نسبت به ضوابط زیست اجتماعی و انسانی و در فراگرد دوطرفه میان دولت و ملت شکل گرفته است و هر پدیده‌ای که بتواند موجب تقویت سرمایه اجتماعی و بازگشت از نقطه‌ای که اکنون در آن به‌سر می‌بریم، شود، حتما تاثیر تاریخی از خود به جای خواهد گذاشت. در چنین مقطعی به‌طور قطع نهادهای مختلف می‌توانند به رشد و تقویت این نوع از فعالیت‌ها کمک شایانی کنند. من از دانشگاه آزاد اسلامی که خانه نگارنده نیز محسوب می‌شود مثال می‌زنم. این دانشگاه با وسعت و قدرتی که در ترویج علم و تربیت دانشمند دارد و با توجه به تعداد دانشجویانی که در این دانشگاه وجود دارد، حتما می‌تواند پای ثابتی در ترویج کنش‌های اجتماعی موثر برای توسعه باشد و حتی فراتر از این می‌تواند راهبر و هدایت‌کننده حرکت در این مسیر باشد. جایی مثل دانشگاه آزاد اسلامی که نشان داده است در حیطه فعالیت‌های خود می‌تواند نهادی موفق باشد، پس در گسترده کردن این امور نیز می‌تواند نقش بسزایی ایفا کند. البته برای همه دانشگاه‌ها چنین کارکردی را باید در نظر گرفت. هیچ نیرویی به اندازه دانشجوها نمی‌توانند بدون آنکه وابستگی به نهادهای قدرت پیدا کنند، کنش‌های اجتماعی را جهت و رشد بدهند. دانشجوها و دانشکده‌ها در ماهیت خود از هر نوع وابستگی دوری می‌جویند و به‌طور ذاتی به سمت فعالیت‌هایی با منفعت عمومی تمایل دارند. معنای این حرف آن است که همه باید دست به دست هم دهند تا هرچه زودتر سرمایه‌های اجتماعی در معرکه جامعه تقویت شوند؛ اما دانشگاه‌های توانایی نظیر دانشگاه آزاد اسلامی اگر بتوانند در انسجام این تحرکات نقش ایفا کنند حتما فرآیند فوق با تضمین پیروزی بیشتری به سمت هدف حرکت می‌کند. جامعه این روزهای ایران را به‌رغم مشکلاتی که دارد باید جدی بگیریم، چون امیدی در دل آن روشن شده است.

 

نشریه: روزنامه فرهیختگان